مقدمه
لحظاتی را در ذهنم تجسم میکنم که یک سال پیش برایم اتفاق افتاد. در حال شستن ظرفهای آشپزخانه بودم، و به شدت احساس گرسنگی داشتم. حس کردم قلبم فرو ریخت. با سرعت به سمت دستشویی رفتم. بله … یک خونریزی دیگر… یک تجربه سقط جنین دیگر … در آن زمان، تقریبا دو سال میشد که من و همسرم در حال تست لقاح آزمایشگاهی (IVF)، بودیم. لقاح آزمایشگاهی به این صورت انجام میگیرد که سلولهای تخمک در شرایط آزمایشگاهی بوسیله اسپرمها بارور میشوند. سپس تخمهای بدست آمده داخل رحم قرار میگیرند. جنین کوچک شماره 5 که در حال حاضر در درون من به زندگی، چنگ انداخته است. او آخرین شانس ما است.
همینطور که روی صندلی نشسته بودم، خاطراتم را هم مرور میکردم. من به این نتیجه رسیدم: من یک آدم خوش شانس هستم.
من خوش شانس بودم، چون جنین کوچک شماره 8 به شکلی معجزه آسا، از یک جنین ریز در داخل یک ظرف شیشهای (پتری دیش)، به یک نوزاد زیبا تبدیل شد و 39 هفته بعد متولد شد. همینطور که غرق در خون آنجا نشسته بودم، کودک 15 ماهه شایان ستایشم، چراغ گرمای من در روزهای سرد زمستانیام، در آغوش پدرش دست و پا میزد.
تجربه لقاح آزمایشگاهی

تعداد بسیار زیادی از زوجهایی که در طول دورههای لقاح آزمایشگاهی، با آنها آشنا شدم، خوش شانس نبودند. تخمین زده شده است که میزان ناباروری حدود 10 الی 15 درصد است و تعداد افرادی که از خدمات IVF استفاده میکنند، بطور مداومی در حال رشد است. قلب من هر روز برای آنها میشکند.
دوره لقاح آزمایشگاهی ما سالها پیش، شروع شده بود. آن زمان من و شوهرم تصمیم گرفتیم که بچه دار شویم. همسرم حتی میخواست تعداد فرزند بیشتری داشته باشیم.
من مادرخوانده 2 جوان بزرگسال خارق العاده هستم. ما تصمیم گرفتیم یک خانواده تشکیل دهیم. در ابتدا پرشکان، خوش بین بودند. من در آن زمان در سن ترسناک 35 سالگی به سر میبردم. سن 35 سالگی، سالی است که قدرت باروری زنان شروع به مردن میکند.
من 35 سالم بودم، تمام اعضای بدنم به درستی کار میکردند. بنابراین در ابتدا از تمام داروها، آمپولها، تغییرات اخلاقی، رفتن به نزدیکترین کلینیک که حدود 2 ساعت و نیم با ما فاصله داشت، بدم میآمد. ما تصمیم گرفتیم که از قدرت علم مدرن برای مبارزه با ناباروری استفاده کنیم. هیجان انگیز بود. اما پس از گذراندن دوره اول، با سقط جنین روبرو شدیم. و بعدی هم همینطور و بعدی. دیگر هیجان انگیز نبود. طاقت فرسا و خسته کننده بود.
در ژانویه گذشته، من دیگر به یک سابقه دار IVF تبدیل شدم. من دریافتم که کلید کنترل این فرآیند، حفظ تعادل بین خوش بینی و واقع بینی بود. همچنین من فهمیدم که حفظ این تعادل عملا غیرممکن است. من مدام سعی میکردم به خودم یادآوری کنم که چقدر خوش شانس بودم.
شکرگزاری
من یک همسر خارق العاده و یک زندگی خارق العاده دارم. فناوری باروری به این اندازه حیرت انگیز در دسترس ماست. ما توانایی پرداخت هزینههای مربوط به این فناوری را داریم. بالاتر از همه اینها، ما همین حالا هم یک کودک سالم و شگفت انگیز به وجود آوردهایم.
با وجود تمام اینها، من همچنان فهمیدم که غیرممکن است که برای شرایط کنونیام، متاسف نشوم. تمام زنان فامیل من، به راحتی صاحب فرزند شدند. اما من حتی نمیتوانم جنینی را که در یک ظرف ساخته شده، درون رحم خود قرار دهم.
من از مود شکرگزاری وارد یک مارپیچی از سوالات شدم. هورمونها و داروها باعث تغییر خلق و خوی من نشدند. سوالات من تشکیل شده از این نوع سوالات بود: “زندگی دخترم بدون داشتن خواهر و برادر برای همراه یکدیگر بزرگ شدن، چگونه میشود؟”، “آیا دیگر هرگز نمیتوانم یک کودک کوچک را که خودم صاحبش هستم، در آغوشم بگیرم و در هنگام خستگی او را بو کنم؟”، “آیا این اشتیاق همیشه تلخ و بی ثمر خواهد ماند؟”
میدانستم این افکاری که در ذهن من میگذرد، غیرمنطقی هستند. من میدانستم که نباید زیاده خواه باشم. اما در آن روزها، دنیای من به سرعت در تیرگی و تاریکی فرو میرفت.
حس سقط جنین

سقط جنین به طرز دردناک و زیبایی رخ میدهد. با یک تصویر سازی، حس سقط جنین را برای شما بازگو میکنم. خانوم سقط جنین، بازوی ظریف خود را درون رحم شما فرو میکند. با ناخنهای سیاه و بلندش، رحم شما را خراشیده و باعث خارش آن میشود. انقباضاتی در رحم شما صورت میگیرد که بی شباهت به انقباضات دوران زایمان نیست.تا اینکه سرانجام، جنین که همچون کرم ابریشم پیله شده است، از غار تاریک و دنج رحم شما دست میکشد و فرود خود به دنیای خارج را آغاز میکند. بدن شما جنین را بصورت انبوهی از خون، بافت، سرزنش و شکست از خود خارج میکند. مدت زمان سقط میتواند برای هر فردی متفاوت باشد. برای برخی افراد فقط دو ساعت طول میکشد و برخی افراد باید روزها این فرآیند را تحمل کند.
نکته: برخلاف باور عموم زمانی که سقط جنین رخ میدهد، بهتر است به جایی بروید که حواس شما پرت شود. موقعیتهای کاری ایده آل هستند. زیرا اگر شما هم مثل من باشید، علاقه ندارید ضعف خود را در جمع نشان دهید و همین حداقل حواس شما را پرت میکند.
تفاوت ناراحتی در مرد و زن

هر شخصی به یک اندازهای غمگین است. هر چند که من به خودم قول داده بودم که برای یک بچه سلامت و زنده انتظار نکشم، اما همیشه این کار را انجام می دادم. من در ذهنم موعد تولد نوزاد را محاسبه کرده بودم. من حتی برنامه ریخته بودم که چطور به خانوادهام این خبر خوشحال کننده را بگویم. اما در آخر، تلاش و مبارزه من باز هم بیهوده بود.
برای من سقط جنین همشه سریع اتفاق میافتد. بدن من به طرز حیرت انگیزی در دور انداختن مواد و هورمونهای که دیگر استفاده نمی شوند، کارآمد است. چارلز بوکوفسکی در کتابی نوشته است: “آنچه بیشتر از هر چیز دیگری اهمیت دارد، این است که چقدر خوب در آتش گام برمیدارید.” من فکر نمیکنم خیلی خوب از میان آتش عبور کرده باشم.
روند غم و عزاداری یک مردم با غم یک زن به دلیل سقط جنین متفاوت است. غم و ناراحتی به او اجازه میداد شب را بخوابد اما من را بیدار نگه میداشت. من در برزخ اگر اگرها گیر کرده بودم. اگر پیاده روی نمی کردم شاید…، اگر قهوه نمی خوردم شاید…، شاید اگر به خاطر کار استرس نداشتم … .
غم همسرم روز به روز با او به سر کار میرفت. اما ناراحتی من باعث میشد جلوی لپتاپ که میشینم سرچ کنم “چه چیزی باعث میشود، جنین سقط شود؟”، یا “میزان موفقیت لقاح آزمایشگاهی”، یا “آیا زنانی که هرگز بچه دار نمیشوند، می توانند خوشحال باشند؟”
غم و اندوه همسرم باعث شد او جملههای این چنینی را بیان کند: “ما فقط به تلاشمان ادامه خواهیم داد.” یا “وقتی صاحب یک بچه شویم، میبینیم که ارزش همه اینها را داشت.”
واکنشهای زن
غم و اندوه من کودک و نابالغ بود. یک روز در آن هفته، یک زن که من او را از دوران دبیرستان میشناختم، برای بار هزارم عکس نوزادش را در اینستاگرام به اشتراک گذاشت. انگشت من خیلی محکم روی دکمه آنفالو فرود آمد. باید اعتراف کنم که واقعا از این کارم پشیمانم.
یک روز دیگر هم من در یک رستوران صحبتهای دو زن را میشنیدم. یکی از آنها به دیگری میگفت من میخواهم فرزندم متولد بهار باشد، به همین دلیل با همسرم باید از اوایل تابستان شروع به کار کنیم. من به طور غریزی و خیلی سریع صندلیام را پشت به او کردم. باید اعتراف کنم از این یکی کارم اصلا پشیمان نیستم.
در ابتدا من ناراحت شدم که چرا همسرم مثل من ناراحت نیست. شاید ناراحتی او واقعی نیست. اما بعدها متوجه شدم، هر کسی متفاوت با دیگری غمگین میشود.
هر از چند گاهی، شاهد غم و اندوه ناگهانی او بودم. اما ناراحتیهای او کوتاه بودند. من به طرز غمگین بودن خودم افتخار نمیکنم. برعکس، من آرزو میکنم کاش میتوانستم بهتر غمگین شوم. اما در واقع، موضوع این است که من احساس گناه میکنم.
امیدواری بعد از تجربه سقط جنین
پس از اینکه جنین کوچک شماره 5، سقط شد. من خودم را برای چند هفته در یک اتاق تاریک حبس کردم. سپس در بهار، من به زندگی برگشتم. من و همسرم تصمیم گرفتیم دوباره سعیمان را بکنیم. ما یک کلینیک جدید در یک استان دیگر را انتخاب کردیم و من یک بار دیگر کل فرآیند بازیابی تخمک را انجام دادم. ما خیلی خوشحال شدیم که شش جنین را به در رحم من تست کردند. سپس در طی هفتههای پرتحرک خرداد، یکی از آن جنینها، با لجاجت خود را در رحم من نگه داشته بود.
در طول دوره بارداری، من اضطرابهای معمولی را تجربه کردم. هر درد یا ناراحتی کوچک، خاطرات تجربه سقط جنین را برایم یادآوری میکرد. اما این بارداری، یک نکته غیرمنتظرهای را با خود به همراه داشته است. آن نکته هم این است که امواج قدرشناسی به راحتی احساسات منفی را با خود میشوید و میبرد. و این امید و نوری بود که تاکنون در زندگیام احساس نکرده بودم.
لقاح آزمایشگاهی به من درک این نکته را که زندگی پستی و بلندی دارد، هدیه میدهد. وقتی شما میدانید که تا چه اندازه میتوانید غمگین باشید، بیشتر بخاطر چیزهای که دارید سپاس گزاری میکنید.
بارداری دوباره
در اواخر ژانویه، یک سال از آخرین تجربه سقط جنین من میگذشت. من دوباره باردار شده بودم. و حالا پس از 8 ماه بارداری، پس از انجام معاینههای معمولی بر روی تخت در مطب متخصص زنان نشسته بودم. او به من گفت که کودک بریچ است. یعنی به صورت وارونه قرار گرفته است. هورمونهایم منجمد شد. هورمونهایم میخواستند که گریه کنم. آنها سعی خود را میکردند که باز دوباره سوالات مختلف در ذهنم شکل بگیرد؛ آیا دوباره قرار است کودکم را از دست بدهم؟
نفس عمیقی کشیدم و راست و محکم نشستم. در حال حاضر یک مرکز جدید در درون من وجود دارد. یک هسته سخت که در اطراف جنین رشد کرده است. این هسته است که مرا وادار میکند صاف و محکم بایستم. نفس عمیق بکشم و بگویم: مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، حال من خوب خواهد شد.
مطالب مرتبط
یک دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
- اسباب بازیها
- اقدام به باردار شدن
- انضباط کودک
- باردار بودن
- باردار شدن
- بارداری
- تاثیر والدین
- جشنهای تولد
- خانواده
- خردسالان
- خواب کودک
- دندان درآوردن
- دوران نوزادی
- رشد کودک
- زایمان
- زندگی خاوادگی
- سایر
- سبک
- سلامت بارداری
- سلامت خانواده
- سلامت کودک
- سلامتی زنان
- سیسمونی نوزاد
- شیردهی
- غذای کودک
- فعالیتها
- فهرست
- قولنج
- کودک
- کودک نو پا
- کودکان استثنائی
- مراقبت از نوزاد
- مراقبتهای پس از زایمان
- ناباروری
- هفتههای بارداری
[…] حال به این فکر کردین که با همهی دردی که سقط دارد، کسی قدردان تجربه سقط جنین خود […]