مقدمه

حس مادری، احساس زیبا و هیجان‌انگیزی است، که بسیاری از بانوان تمایل دارند آن را حتی برای یک بار، تجربه کنند. اما آیا بعد از بارداری اول، مادران باز هم تمایل دارند، که مجددا باردار شوند؟ برای پاسخ به این سوال باید فاکتورها و عوامل بسیاری را بررسی کرد. با این حال، به طور کلی برخی از مادران به دلیل تجربه‌ای که در بارداری اول خود داشته‌اند، ممکن است از بارداری مجدد خودداری کنند.

بنابراین، همانطور که گفته شد باید فاکتورهای بسیاری را برای تصمیم‌گیری در مورد این مسئله در نظر گرفت. به همین دلیل ما در این مقاله به بررسی فاکتورها و عوامل موثر در اقدام برای بارداری دوم پرداخته‌ایم.
در کنار بررسی این عوامل تاثیرگذار، تجربه‌ی یک مادر نیز بیان شده است.

تجربه‌ی یک مادر

همانطور که گفته شد، عوامل موثر بسیاری وجود دارند که باعث می‌شود، برخی از مادران از بارداری مجدد دوری کنند. در ادامه از زبان یک مادر نکاتی را در این زمینه بیان می‌کنیم.

اقدام برای بارداری دوم
اقدام برای بارداری دوم

وضعیت مراقبت‌های مربوط به بهداشت روان مادران، من را در مورد داشتن فرزند دیگر، مردد و نگران می‌کند. دائما از خود می‌پرسم، که آیا من واقعا می‌توانم دوباره با انواع اختلالات روانی پس از زایمان مثل افسردگی پس از زایمان، دست و پنجه نرم کنم؟ آیا من دردهای پس از زایمان را و یا حتی خود زایمان را می‌توانم تحمل کنم، یا نه؟

سوالات دیگران

این درگیرهای ذهنی من و سوالاتی که گفتم، از وقتی شروع شد، که دیگران از من پرسیدند: “آیا قصد اقدام برای بارداری دوم را نداری؟” این گونه سوالات دیگران حتی در زمانی که هنوز محل بخیه‌های جراحی زایمانم با سزارین خوب نشده بود، نیز پرسیده می‌شد.

به نظر من مطرح کردن این سوال، اصلا کار درست و مناسبی نیست. با این حال من پاسخ این سوال را در چنین شرایطی که هنوز از زایمان اولم بهبود پیدا نکرده بودم، می‌دانستم.

اما باید بگویم که پرسیدن این سوالات به همین زمان و و پاسخ‌هایی که دادم ختم نشد. من تصور می‌کردم، که با پاسخی که داده‌ام دیگر کسی این سوال را از من نمی‌پرسد. اما دوباره این سوال پرسیده شد، اما با یک مدل دیگر این سوال مطرح شد.
زمانی که پسرم هشت ساله شده بود، این سوال مجدد مطرح شد، اما همانطور که گفتم، با یک مدل دیگر مطرح شد.
به طور مثال آن‌ها می‌گفتند: “مطمئناً اگر می‌خواستید بچه‌های بیشتری داشته باشید، تا الان برای بارداری دوم اقدام می‌کردید. درست می‌گوییم؟”
من واقعا نمی‌دانستم در پاسخ به این سوالات و صحبت‌ها چه چیز بگویم. تصمیم‌گیری برای پاسخ دادن به این سوالات، نسبت به حالت اول، زایمان اولم، واقعا دشوار است.

با این حال جالب است بدانید، که من هنوز هم پاسخ این سوال را نمی‌دانم. من هنوز نمی‌دانم که می‌خواهم برای بارداری دوم اقدام کنم، یا نه.

احساسات مادرانه

مسئله این است، که من مادر بودن را دوست دارم. البته که کودکم را نیز دوست دارم. در واقع واکنش‌های من نسبت به این دسته از سوالات مردم دال بر این نیست، که کودکم را دوست ندارم. من کارها و لبخندهایش را دوست دارم.
من حتی آن حس مادرانه‌ای که وقتی در خیابان قدم می‌زنیم و پسرم دستش را به سمت من دراز می‌کند تا دستش را بگیرم، را دوست دارم. در واقع من این حس حامی بودن و اینکه مایه‌ی آرامش کودکم هستم، را دوست دارم.
شاید پیچیده و یا پیش پا افتاده باشد، اما چیزی در مورد مادر بودن وجود دارد، که برای من شادی عمیقی را به همراه دارد.

با تمام احساسات خوبی که در مورد مادر بودن و مادری کردن گفتم، با این حال من همچنان در مورد داشتن فرزند دوم به شدت سردرگم هستم. با این حال سعی می‌کنم، که کلمه‌ی مناسب و مربوط به احساسم را پیدا کنم.

برای پیدا کردن این حس، از خود می‌پرسم، آیا من برای داشتن کودک دیگری ذوق دارم؟ آیا من واقعا مایل به داشتن بچه‌ی دیگری بودم؟ یا آیا واقعا داشتن کودک دیگری خواسته‌ی من بود؟ به هر حال هر چیزی که باشد، من این را خوب می‌دانم که باید دائم پیگر کودک باشم و از او مراقبت کنم.

هفته‌های ابتدایی پس از زایمان

چند هفته اول پس از تولد پسرم، برای من مانند یک سیاه چاله‌‌ی بی‌هوا بود. این دوران تمام و کمال ذهن و فکر من را به خود درگیر کرده بود. شرایط زندگی‌ام به گونه‌ای شده بود که همه‌ی قوانین و مواردی که تا قبل از تولد پسرم در زندگی‌ام بودند، به کل بهم خورده بودند. اصلا وضعیت زندگی من با چیزی که قبلا وجود داشت، قابل قیاس نبود.

یادم می‌آید، با اینکه خسته بودم، اما باز هم نمی‌توانستم بخوابم. غذا دادن برای من مثل یه جنگ بود و هر بار که به کودکم شیر می‌دادم، گریه می‌کردم. همچنین نگرانی دیگری نیز وجود داشت، با اینکه شیر من زیاد بود، اما پسرم در افزایش وزن مشکل داشت.

مادر - نوزاد - زایمان
مادر – نوزاد – زایمان

عدم اعتماد به توانایی‌های مادرانه

عدم توانایی در غذا دادن به فرزندم، برای من اولین شکست در روند بزرگ کردن کودکم بود. همانطور که گفتم، سینه‌های من از شیر زیادی که داشتم احساس سنگینی می‌کرد، ولی وضعیت تغذیه کودکم خوب نبود.

هر وقت که پسرم گریه می‌کرد، که غالبا هم گریه می‌کرد، احساس می‌کردم اعصابم به شدت در حال شعله‌ور شدن است. شاید تعجب کنید، اما من مدام در مورد اینکه خودکشی کنم، فکر می‌کردم. البته به این دلیل نبود که احساسات غیر قابل تحملی داشتم. در واقع به این دلیل بود، که تصور می‌کردم به اندازه‌ی کافی یک مادر خوب برای پسرم نیستم.

با اینکه نمی‌توانم دلیل روشن و درستی بیاورم، اما من آن زمان اعتقاد داشتم که به نوعی به پسرم آسیب می‌رسانم. من فکر می‌کردم اگر خودکشی کنم و بمیرم، قطعا شخص دیگری از او مراقبت می‌کند. در واقع من تصور می‌کردم، آن شخص بهتر از من، از کودکم مراقبت خواهد کرد. 

من در این افکار ترسناک احساس تنهایی می‌کردم. این در حالی است، که من از آن دوره‌ی پس از زایمان و روزهای اول زندگی پسرم، یاد گرفته بودم، که آنچه در این وضعیت در ذهن من اتفاق می‌افتد، چیز عجیبی نیست.

افسردگی

یک نظرسنجی آماری اخیر در کانادا نشان داد، که تقریباً یک چهارم زنان کانادایی که اخیرا زایمان کرده‌اند، علائم افسردگی یا اضطراب پس از زایمان را تجربه می‌کنند. از این دسته زنان، 12 درصد افکار خودآزاری (self-harm) خود را گزارش می‌دهند. این اعداد به خودی خود گیج‌کننده و سرسام‌آور هستند. با این حال بدتر از این، زمانی بود که افسردگی پس از زایمانم در بدترین حالت بود، یعنی درست در شرایطی که من احساس تنهایی می‌کردم.

من تصور می‌کردم، وقتی پسرم به دنیا بیایید، زیباترین دوران زندگی‌ام را خواهم داشت. اما همانطور که گفتم، اصلا شرایط آن طور که فکر می‌کردم خوب و زیبا نبود. این باعث شد که من احساس شرمندگی و غم عمیقی داشته باشم. چالش‌ها و دغدغه‌هایی که داشتم به کنار، من از اینکه از کسی درخواست کمک کنم هم می‌ترسیدم.
این ترس به این دلیل بود که با درخواست کمک از دیگران من در واقع به اینکه مادر بدی هستم، اعتراف کرد‌ه‌ام. این احساسات و چالش‌ها در حالی بود، که من در تاریک‌ترین روزهای آن دوران که حتی دلم می‌خواست بمیرم، همچنان می‌خواستم مادر خوبی باشم.

بنابراین، وقتی از من سوال می‌شود، که آیا بچه‌ی دیگری را می‌خواهم یا خیر؟ من هرگز نمی‌دانم چه بگویم و همیشه به نظر می‌رسد که در انتهای این سوال، بیش از حد از وضعیت دردناک شخصی خود را به دیگران گفته‌ام. تنها چیزی که من می‌دانم این است، که هر چه زمان بیشتری بگذرد، کنترل کمتری بر انتخاب خود خواهم داشت.

البته زودتر از آن که بخواهم اعتراف کنم، جوابم خواه‌ناخواه، منفی خواهد بود.

درخواست کمک

من برای اینکه از دیگران درخواست کمک کنم، وحشت و ترس بسیاری زیادی داشتم.
بارداری من از نظر جسمی به من آسیب چندانی نرساند و وضعیت جسمی‌ام در این بارداری به نسبت خوب بود. به طور مثال، من هیچ وقت حالت تهوع صبحگاهی مانند بسیاری دیگر از مادران نداشتم. به طور کلی سختی‌ها و دغدغه‌هایی که نسبت به بدن خود داشتم، کم بود. حتی به نظر خودم تغییرات جذابی در بدن من اتفاق افتاده بود.

اعتماد به بدن خود

برای من خیلی غیرقابل باور بود که بدن من چگونه توانسته است که یک کودک کامل را فقط از دو تا سلول ایجاد کند. بدن من واقعا چگونه می‌توانست اینقدر منظم رشد کودکم را پیش ببرد؟ در لحظاتی که ماه‌های بیشتری از بارداری من می‌گذشت، من فکر می‌کردم که آیا بدن من واقعا می‌داند که چه کاری باید بکند؟
به نظرم روند کار به نوعی بسیار غیرقابل کنترل بود. با تمام مواردی که گفته شد، بدن من بسیار خطاپذیر بود و ممکن بود در این روند بارداری اشتباهی بکند. واقعا من چگونه می‌توانستم به بدنم اعتماد کنم؟ البته باید گفت، که انتخاب دیگری نیز نداشتم، درست می‌گویم؟

وسواس و مراقبت

من نسبت به همه‌ی چیزهای اشتباه و بدی که ممکن بود پیش بیاید، وسواس پیدا کرده بودم. به خصوص در مورد سلامت کودک خود دچار وسواس شده بودم. می‌ترسیدم چیزی بخورم، بنوشم یا بو کنم که برای سلامتی کودکم مضر باشد. البته من در این رابطه یک تجربه نیز داشتم. من دو لیوان آبجویی را که قبل از اینکه بدونم باردار هستم را مصرف کردم، که بسیار من را اذیت کرد. احتمالا می‌دانید که مصرف الکل در دوران بارداری خطرناک است و باعث ایجاد سندرم آثار جنینی الکل می‌شود.

مادر - نوزاد - مراقبت - خستگی - کلافگی مادر
مادر – نوزاد – مراقبت – خستگی – کلافگی مادر

من راه‌های مراقبتی بسیاری را در دستور کار خود داشتم. به طور مثال من همیشه لیستی از ماهی‌ها را همراه با سطح جیوه‌ی موجود در آن‌ها را همراه خود داشتم، تا بدانم چه ماهی بخورم و چه نوعی را نخورم که به کودک آسیبی نرساند.
شاید در مورد خطرات احتمالی که ماهی در دوران بارداری ایجاد می‌کند، اطلاعاتی نداشته باشید. به همین دلیل ما به شما مطالعه‌ی مقاله خطرات مصرف ماهی در بارداری را توصیه می‌کنیم.

همچنین به یاد می‌آورم که یک روز صبح در مورد بخار موادی که برای نگهداری از لباس‌هایم در کمد قرار داده بودم، نیز به شک افتاده بودم. با خود گفتم، شاید بخار این مواد باعث ایجاد مسمومیت و به خطر افتادن کودکم بشود. من حتی پس از اینکه این مسئله را چک کردم، ساعت‌ها وحشت‌زده بودم.

نگرانی‌های مادرانه

در برخی از موارد می‌دانم که بسیار حساس بودم و اضطراب مادرانه را برای خود که به تازگی و برای اولین بار مادر شده بودم، بیش از حد ایجاد کرده بودم. اما من نمی‌توانستم جلوی این حد از وسواس بودن خود نسبت به برخی از مسائل را بگیرم. دنیا پر از خطرات نامرئی بود و من نمی‌توانستم مراقبت از خودم را کنار بگذارم. چرا که زندگی کودکم میزان مراقبتی که نسبت به خود داشتم، بستگی داشت.

سلامت روان

در کنار همه‌ی این چالش‌ها، من خیلی ناراحت و شرمنده بودم، که نمی‌توانم در مورد سلامت روان خود با یک پزشک صحبت کنم. در واقع من از این مسئله نگران بودم که به نظر می‌رسید پزشک من را مادری نامناسب خطاب می‌کند. همچنین از این می‌ترسیدم که او سعی کند مرا به مصرف دارو متقاعد کند.
این افکار باعث پارانویا بیشتر در مورد بد بودن شد. در هر صورت من به خودم گفتم، فقط چند ماه دیگر مجبور هستم این شرایط را مدیریت کنم. بعد از اینکه کودک به دنیا بیاید، من می‌توانم خودم را ببینم که حالش خوب است و هیچ مشکلی ندارم. شاید اگر من زایمان بدون عارضه‌ای انجام می‌دادم، این اتفاقی بود که می‌افتاد، اما در عوض شش هفته زودتر زایمان کردم و نیاز به سزارین داشتم.

زایمان سزارین

در حین جراحی (زایمان)، هنگامی که پسرم به دنیا آمد، من صحبت‌های پزشکان را می‌شنیدم. یکی از پزشکان گفت که علت همه‌ی مشکلات من را پیدا کرده است. ظاهرا مشکل از رحم من بوده است. یکی از پرستاران برای من توضیح داد که این ناهنجاری مادرزادی است و به همین دلیل کودک بسیار کوچک و زودرس است و حالت بریچ (واژگون) دارد. یعنی اول با پا بیرون می‌آید. همچنین پسرم در نفس کشیدن نیز مشکل داشت. او خر خر می‌کرد، که این اتفاق خوبی نبود. 

پرستاران پسرم را برای گرفتن عکس با اشعه ایکس (x-rays) و فشار هوای مثبت مداوم (C-PAP) خیلی سریع بردند. همچنین شوهرم نیز همراه پسرم رفت. این در حالی بود که من تنها در اتاق نقاهت (بهبودی) رها شده بودم. بدنم چنان از بیهوشی که داشتم، لرزید که بازوهایم در کنار نرده‌های تخت تکان می‌خورد.

هنگامی که پرستار برای کمک به من در دادن آغوز (اولین شیر مادر) با گرفتن و فشار دادن سینه‌هایم کمک کند، از او دوباره در مورد ناهنجاری رحم خود سوال کردم. پرستار آنچه را که در اتاق عمل به من گفته شده بود را تکرار کرد و افزود که این امر همچنین خطر سقط جنین و ناهنجاری‌های جنین را نیز افزایش می‌دهد، که خوشبختانه کودک به دنیا آمد.
با اینکه من این مسئله را در دوران بارداری نمی‌دانستم، اما در طی دوران بارداری دائم به فکر این بودم که بدن من خود یک خطر بزرگ برای کودک است.

مادر - زایمان - زایمان طبیعی
مادر – زایمان – زایمان طبیعی

دوران پس از زایمان

سه روز بعد از زایمانم از بیمارستان، مرخص شدیم و یک هفته پس از آن، شوهرم به سر کار خود بازگشت. با رفتن همسرم من تنها شدم و این در حالی بود که من هنوز در حال بهبودی از عمل جراحی (سزارین) بودم. حساسیت‌هایی که در دوران بارداری داشتم، مجددا تشدید شدند تا اینکه همه چیزهای دیگر را از بین بردند.
به نظر می‌رسید، هر کاری که پسرم انجام می‌داد، اعم از هر حرکتی، هر نوع گریه‌ای، هر نگاه غیر مستقیمش، مهر تاییدی بر افکار من دال بر اینکه حتما در او مشکلی وجود دارد، بود.

وقتی باردار بودم، حداقل می‌دانستم که ترس‌های من کاملا منطقی نیستند. اما در دوران پس از زایمان اعتماد به نفس من در تشخیص آنچه منطقی و نامعقول بود کمرنگ شده بود. احساسات بد من بیشتر و بیشتر می‌شد. در واقع من هر روزی که می‌گذشت، بیشتر مطمئن می‌شدم که مادر خوبی نیستم و یه نوع مادر هیولا هستم. به همین دلیل من این وضعیت پس از زایمان را مجازات خود می‌دانستم.

استرس و اضطراب والدین

Lindsay Ross مددکار، درمانگر و متخصص بهداشت روان مادران، بیان می‌کند: “والدینی که به تازگی صاحب فرزند شده‌اند، به شدت دارای استرس هستند.”
وی در ادامه توضیح می‌دهد، با تولد کودکتان، زندگی شما تغییر می‌کند و شما یک زندگی جدید را خواهید داشت. زندگی که در آن باید از کودک مراقبت کنید، که این باعث می‌شود شما استقلال خود را نسبت به قبل از دست بدهید. در واقع شما یک زندگی جدید با شرایط جدید مربوط به خودتان را تجربه می‌کنید.
اختلال در خواب می‌تواند برای افراد فوق‌العاده سخت باشد. کودک از بسیاری جهات مانند یک غریبه است. به عبارت دیگر، ارتباط مادرانه غریزی لزوما همیشه اتفاق نمی‌افتد. همچنین این تصور وجود دارد، که مادران می‌توانند در چنین شرایطی همه‌ی کارها را خودشان انجام دهند و همین مسئله باعث می‌شود که شما از کسی کمک نخواهید.

درخواست کمک

Ross می‌گوید، که بیشتر مادران حداقل در روزهای اولیه مادری کردن، تا حدودی با مسائل مختلف دست و پنجه نرم می‌کنند. برای برخی، به ویژه افرادی مانند من که سابقه افسردگی یا اضطراب دارند، این وضعیت و تنش‌ها می‌تواند به یک بحران سلامت روان تبدیل شود.

زمانی که مادر شوهرم به ملاقاتم آمد، وضعیت من را که در حالی که دراز کشیده بودم و ساعت‌ها گریه می‌کردم، را دید. او با دیدن این صحنه از وضعیتی که داشتم ناراحت شد و بدون اینکه نظرم را بپرسد، خودش به من کمک کرد. البته کمک زیادی هم نبود.

افسردگی و راهکارهای درمان

زمانی که به پزشک مراجعه کردم، برای من داروی بازدارنده بازجذب سروتونین (SSRI) را تجویز کرد. همچنین من را به یک برنامه‌ی اختلال خلقی پس از زایمان (postpartum mood disorder) در بیمارستان ارجاع داد. این برنامه یک لیست انتظار دو ماهه داشت. به همین دلیل هیچ راه حل دیگری وجود نداشت و بستری شدن در بخش روانپزشکی، آخرین راه حل بود.

در نهایت اوضاع بهتر شد. دوره‌ی درمانی و مصرف دارو برای من شروع شد. یک نوبت در برنامه‌ی بیمارستان به من اختصاص داده شد. در کنار این چالش‌هایی که داشتم، می‌توانستم نقاط عطفی را در پسرم مشاهده کنم و ببینم که او نیز به خوبی در حال رشد است. چند ماه اول زندگی پسرم، من از نظر روحی وضعیتم بسیار چالش‌برانگیز بود. همیشه از اینکه به آن وضعیت روحی که داشتم، فکر کنم، دوری می‌کنم. البته هر چند وقت یک بار یک اتفاقی می‌افتد، که آن وضعیت را برای من تداعی می‌کند.
به طور مثال زمانی که به دوستم که به تازگی بچه‌دار شده بود، در حمام کردن کودکش کمک می‌کردم. یا پیدا کردن یک وسیله‌ی کوچک مچاله شده در کنار وسایل دیگر مثلا زیر مبل، که یادآور آن دوران است، همه و همه به من یادآوری می‌کند که هنوز حالم کامل خوب نشده است و وضعیت بحرانی‌ام هنوز پابرجا است.

مادر - پدر - نوزاد - حمایت - حمایت از مادر
مادر – پدر – نوزاد – حمایت – حمایت از مادر

پیامد سوال پرسیدن دیگران

این که دیگران از من می‌پرسند، “آیا تمایل داری فرزند دیگری را نیز به دنیا بیاوری؟” تداعی کننده‌ی سوالات بسیار زیاد دیگری در ذهن من هستند. سوالاتی از قبیل، آیا می‌توانم از عهده فرزند دوم برآیم؟ آیا من خودخواه هستم و خواسته‌های نامشخص و گنگ خود را نسبت به سلامتی و خوشی نوزادم برتر می‌دانم؟ اگر به خاطر بارداری دوم و بچه‌ی دوم، دوباره بیمار شوم و هرگز بهتر نشوم، چیکار کنم؟ حضور فرزند دیگری در خانه، چه تاثیری بر شوهر و پسرم می‌گذارد؟ آیا واقعا بارداری دوم من متفاوت از بارداری اولم خواهد بود؟

مراقبت‌های بهداشتی پس از زایمان

مراقبت‌های بهداشتی پس از زایمان، به آرامی تغییر می‌کند.
Simone Vigod، روانپزشک و محقق بالینی در همین زمینه بیان می‌کند: “کمبود درمان روانشناسی مقرون به صرفه و مبتنی بر شواهد یک مشکل است. علاوه بر کمبود این منابع، دسترسی به آن‌ها نیز مشکل دیگری است. برای خانم‌ها سخت است، که برای انجام ملاقات‌های منظم در حین بارداری از کار خود بزنند. همچنین برای مادران سخت است که بلافاصله به محض تولد کودکشان به سر کار خود برگردند. ما در تلاشیم تا از فناوری استفاده کنیم، که مادران بتوانند بدون هیچ موانعی درمان خود را آغاز کنند.

Ross بیان می‌کند: “منابعی که در دسترس هستند، بسیار عالی هستند. اما مانند دسترسی به هر نوع منابع بهداشت روان دیگر آن‌ها نیز قطعاً کمبودهایی دارند. در برخی موارد دسترسی به این نوع منابع دشوار است و لیست انتظار بیماران برای مراقبت‌های پزشکی طولانی است. البته یک راهکار در صورت شلوغ بودن یک مرکز این است، که به سراغ موارد خصوصی بروید، که البته این راهکار هزینه‌بر است.

کمبود امکانات

با تمام مشکلاتی که گفتم، با این حال من از برخی جهات آدم خوش‌شانسی بودم. من خوش‌شانس بودم، چون یک همراه و حامی داشتم. من توانایی مالی برای تهیه دارو را داشتم و بدون هیچ مشکلی می‌توانستم به قرارهای ملاقات خود با پزشکم برسم.
اگر افسردگی پس از زایمان برای من بسیار ترسناک و بی‌ثبات‌کننده بود، پس برای آن زنانی که این امکانات را ندارند، چگونه خواهد بود؟ نمی‌توانم تصور کنم که برای این زنان چقدر شرایط سخت‌تر خواهد بود.

ناامیدکننده است، در کشوری زندگی کنید که به سیستم مراقبت‌های بهداشتی خود بسیار افتخار می‌کند، در حالی که به نظر می‌رسد که عمداً شکاف‌های بزرگی را که در رابطه با سلامت روان وجود دارد، را نادیده می‌گیرد.
معمولا وقتی از حقوق تولید مثل صحبت می‌کنیم، این مسئله به دو مورد یعنی خاتمه یا ادامه‌ی بارداری ختم می‌شود. اما واقعیت این است، که مسائل و جنبه‌های دیگری مانند مراقبت‌های بهداشتی مناسب برای مادر و کودک، نیز وجود دارند. بنابراین، بدون یک سیستم پشتیبانی قوی برای سلامت روان مادران، بسیاری از مادرانی که تازگی دارای فرزند شده‌اند، توان خود را ازدست می‌دهند و از کار افتاده می‌شوند.

سخن آخر

Vigod و Ross به من اطمینان می‌دهند، که اوضاع بهتر می‌شود. گفت‌وگوها در مورد اختلالات خلقی قبل از زایمان و پس از زایمان در حال گسترش است. همچنین برخی از آزردگی‌های مادران کاهش می‌یابد. امیدوارم که این به برنامه‌های بیشتری برای کمک به مادرانی که به تازگی بچه‌دار شده‌اند و در تلاش هستند، تبدیل شود.

در انتها Ross می‌گوید، زنانی که سابقه افسردگی پس از زایمان دارند، اگر از قبل برنامه‌ریزی کنند، در بارداری‌های آینده وضعیت بهتری خواهند داشت. به همین دلیل باید اطمینان حاصل کنید که مادران یک تیم مراقبت‌های بهداشتی دارند و از مدت‌ها قبل از زایمان کاملا حمایت می‌شوند.

با تمام نکات و چالش‌هایی که گفته شد، هنوز هم مواردی هستند که من را در رابطه با بارداری مجدد امیدوار می‌کند. من وقتی میبینم که این دوران سخت را مادران دیگری نیز طی کرده‌اند و با این وجود برای بهتر شدن وضعیت تلاش کرده‌اند، امیدوار می‌شوم.
در هر صورت من وقتی در مورد پاسخ این سوال، “آیا تمایل به برای اقدام برای بارداری دوم دارید؟” فکر می‌کنم، موارد دیگری نیز به چشم می‌آیند که باید در تصمیم‌گیری خود آن را در نظر بگیرم.