مقدمه

صبح بعد از سقط جنین، یعنی چهار تابستان قبل، دختر چهار ساله‌ی من در آن زمان شیرین‌ترین کارت آروزی بهبودی را با عنوان “با آرزوی بهبودی برای تو” که با دست خط کج و کوله‌اش نوشته بود، را به من داد. من صبح سه شنبه در بستر بیماری بودم، احساس وحشتناکی داشتم. همچنین شب قبل به سختی خوابیده بودم. دخترم دلیل حال بد من را نمی‌دانست. من به او گفتم که مامان حال خوبی ندارد و بابا مجبور است صبحانه‌ات را درست کند. در این مقاله به توضیح درباره‌ی تجربه سقط جنین در سن بالا از زبان یک مادر پرداخته‌ایم.

درد معده‌ام خوب می‌شود. قبل از اینکه صدای باز شدن آرام در را بشنوم، بعد از درد بسیار حدود یک ساعت دیگر نیز خوابیدم. دخترم بود که با یک تکه کاغذ در دست داخل اتاق آمد، در واقع یک کارت با “آروزی بهبودی” در دستش بود. با حالتی کسل پرسیدم: “این چیه عزیزم؟” در جواب سوالم پاسخ داد: “من برایت کارت درست کردم.” در جواب گفتم: “خیلی خوبه عزیزم.” من واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم. با اینکه از نظر جسمی خیلی افتضاح بودم، ولی خودم را مجبور کردم که ابراز خوشحالی کنم.

کارت را باز کردم. کلمات “با آرزوی بهبودی برای تو” را با دست خط کج و کوله‌اش نوشته بود. من تقریباً اشک‌هایم آماده ریزش بود. گفتم: “قند عسل، این بهترین کارتی است که من دریافت کرده‌ام. فکر می‌کنم مامان الان آماده بیرون آمدن از تخت است.”

خاطرات سقط جنین
مرور خاطرات سقط جنین

مراقبت از کودک

دمپایی‌هایم را پیدا کردم و پوشیدم. شوهرم به خاطر درک شرایط من و محبتی که داشت، از رفتن به سر کار منصرف شده بود. چرا که من آن روز شرایط مراقبت از دخترم را نداشتم. بیشتر شب را در حمام گذراندم، و وقتی پیش دخترم نبودم، بیشتر حالت خواب و بیداری داشتم. قسمت عمده درد معده از نیمه شب تا 5 صبح ادامه پیدا کرد. بنابراین تا دخترم از خواب بیدار می‌شد، حالم کمی بهتر می‌شد. اما خیلی خسته بودم.

قبل از رفتن به طبقه پایین ، یک بار دیگر به کارت دخترم نگاه کردم. این یک حرکت زیبا و شیرینی بود که من را به لبخند زدن وا میداشت. اما این ناراحت کننده بود، که دخترم تصور می‌کرد من به خاطر یک مشکل معده، تمام شب را بیدار می‌مانم.

تجربه سقط جنین

زنان بی‌شماری، تجربه سقط جنین در سن بالا را داشته‌اند. که درد جسمی و عاطفی ناشی از آن را درک می‌کنند. با این حال تجربه سقط جنین در هر سنی دردناک و ناراحت کننده است. من چندین دوست دارم که مشکلات روحی یا جسمی را تجربه کرده‌اند، با این حال تا زمانی که سقط جنین را تجربه نکرده باشید، نمی‌توانید بفهمید و درک کنید که این مشکل چگونه است. اما آیا تا به حال به این فکر کردین که با همه‌ی دردی که سقط دارد، کسی قدردان تجربه سقط جنین خود باشد؟

ملاقات با پزشک زنان و زایمان

 من خیلی خوشحال هستم، به نظرم این خیلی خوب است، که من حدود 10 هفته قبل از اینکه هیجان زده شوم برای تعیین جنسیت نوزادم، سقط جنین برای من اتفاق افتاده است. همچنین تعدا کمتری از دوستان و خانواده‌ام از بارداری من اطلاع داشتند. من از لحاظ ذهنی نیز آماده بودم که این اتفاق بیفتد. چرا که در اولین قرار ملاقاتی که با متخصص زنان و زایمانی که زیر نظرش بودم، داشتم، در مورد سقط جنین با من صحبت کرده بود. من پزشک خود را هنگامی که حدود 8 هفته از بارداری‌ام گذشته بود ملاقات کردم.

Miscarriage experience in old age
تجربه سقط جنین در سن بالا

بعد از دیدن علامت مثبت بارداری، تست بارداری که در منزل انجام دادم، با توجه به سن بالای 42 سالگی من برای باردار شدن، بدون هیجانی گفتم: “بیایید فقط ببینیم چه اتفاقی می‌افتد”. متخصص زنانی که تحت نظرش بودم، هیجان زده شد و مرتبا سر به سر من می‌گذاشت به این دلیل که در آخرین معاینه‌ای که توسط خودش داشتم، به او نگفتم که من و شوهرم در حال تلاش برای باردار شدن هستیم. از قضا او خودش باردار بود که فقط 6 هفته از آن می‌گذشت.

سونوگرافی

بعد از انجام سونوگرافی از روی شکم من، چیزی را تشخیص نداد. بنابراین سونوگرافی واژینال را انجام داد و گفت: “شما فشار زیادی را احساس خواهید کرد.” او در حین انجام سونوگرافی سوالاتی می‌پرسید. او پرسید: “پریودی‌های شما بسیار منظم است، درست است؟ هر 28 روز ؟ من گفتم: “بله به جز آخرین قاعدگی‌ام که فقط پس از 21 روز پریود شدم.” همچنین پرسید: “آیا می‌دانید چه زمانی تخمک گذاری می‌کنید؟” من تعجب کردم که چرا این همه سوال را می‌پرسد. من و همسرم احساس می‌کردیم این پرسش‌های مکرر دلیل خوبی نخواهند داشت. من به او گفتم: “نه، من هرگز جزء آن دسته از خانم‌های خوش شانس نبوده‌ام که زمان تخمک گذاری را بتواند احساس کند.” او پاسخ داد: “خوب. سونوگرافی فقط چهار هفته و پنج روز را برای سایز جنین نشان می‌دهد. بنابراین من تعجب می‌کنم که آیا تخمک گذاری خود را اشتباه محاسبه کرده‌اید؟” من به او اطمینان دادم که اینطور نیست، برای آن دلیلی وجود دارد.

انجام سونوگرافی های مکرر

او من را وادار کرد که روی میز بشینم، من احتمالا آخرین قاعدگی خود را اشتباه محاسبه کرده‌ام، بنابراین به اندازه‌ی این مدتی که فکر می‌کردم، باردار نیستم. یا شاید هم جنین دیگر رشد نمی‌کند و مجبورم سقط کنم. اگر چه من امیدوار بودم و هنوز کاملا خودم را نباخته بودم، چون می‌دانستم سقط جنین در سنین بالا مثل من، رایج است. وی از من خواست که برای یک هفته دیگر یک قرار سونوگرافی را با یک تکنسین سونوگرافی تنظیم کنم. وی توضیح داد که این سونوگرافی دقیق‌تر خواهد بود و در آن صورت می‌توانیم دوباره رشد جنین را بررسی کنیم.

انجام سونوگرافی
انجام سونوگرافی

من با صبوری همراه با ترس منتظر قرار ملاقات بودم. من احساس خوبی در مورد این معاینه نداشتم، خصوصا که می‌دانم راهی برای محاسبه‌ی اشتباه تاریخ‌های قاعدگی‌ام وجود ندارد. هنوز هم کور سویی از امید وجود داشت، باید وجود داشته باشد، درست است؟

نتیجه نهایی سونوگرافی

من و شوهرم پس از یک هفته پرتنش انتظار، به ملاقات سونوگرافی رفتیم. تکنسین پر حرفی بود، اما هنگامی که به مرحله ی انجام سونوگرافی رسیدیم، خیلی حرفه‌ای عمل می‌کرد. مدتی بعد از شروع انجام سونوگرافی، کمی دست از انجام کار کشید و سپس گفت: “به احتمال زیاد سقط می‌کنید.”

خوب تا اینجا گویا مشخص شد، که احتمالا باید سقط کنم. بعد از آن ادامه داد که اندازه‌ی جنین نزدیک به شش هفته بوده است. که این بسیار گیج کننده بود. آیا این نشان دهنده‌ی عدم رشد یک هفته‌ای است؟ تکنسین سونوگرافی صریح بود، دوباره گفت: “جنین احتمالا سقط شود.” شما بر اساس آخرین قاعدگی، نه هفته را برای جنین خود در نظر داشته باشید.”

من گفتم: “خوب، من الان چیکار کنم؟” او به من گفت که هفته بعد برگرد و جنین را دوباره اندازه گیری کن. با اینکه اینکار بی معنی و بی فایده بود. اما ما برای هفته‌ی بعدی قرار گذاشتیم. شوهرم پرسید چرا در حالتی که به نظر نمی‌رسد که جنین زنده باشد، همسر من هنوز جنین را سقط نکرده‌ است؟ او پاسخ داد سقط واقعی شاید دوماه طول بکشد. جدی؟ در فکر فرورفتم. اما او در ادامه گفت که این اتفاق شاید هم زودتر بیفتد. بنابراین من باید تاریخ سونوگرافی بعدی را برنامه ریزی کنم و منتظر بمانم تا ببینم چه اتفاقی می‌افتد. من موافقت کردم که در شرایط پیش اومده این یک برنامه خوب و ایده آل است.

انتظار برای سقط

آخرین چیزی که احساس کردم باید انجام بدهم، این است که یک هفته دیگر منتظر بمانم، تا تکنسین سونوگرافی نگاهی دوباره به جنین غیر زنده من بیندازد. به نظر منصفانه نیست که بدن من به امیدی کاذبی، جنینی که زنده نیست را در خود نگه دارد. احساس ناتوانی کردم، هیچ اطلاعات قطعی نداشتم. فقط از این آگاه بودم که کسی واقعا نمی‌تواند به من بگوید چه اتفاقی می‌افتد.

انتظار برای سقط جنین
انتظار برای سقط جنین

علائم شروع

خوشبختانه (اگر می توانید آن را شانس تصور کنید)، چهار روز بعد از سونوگرافی، بعد از گذراندن بعد از ظهر در استخر شهر با دخترم، در حالی که داشتم لباس خود را عوض می‌کردم، لکه‌های خونین را در لباس شنای من ظاهر شد. من سعی کردم به زندگی خود ادامه دهم مثلا همه چیز طبیعی بود. اما در اینجا یک نشانه واضح بود که اینطور نیست. این سقط بود؟ مطمئن نبودم که باید نگران باشم یا خیالم راحت باشد. من یک پد مکس گرفتم و به انجام کارهای دیگر خود پرداختم. مثل همیشه کارهایی که در روزهای دیگه‌ام انجام می‌دادم. شام دخترم را درست کردم، و او برای خواب آماده کردم. حالم خوب بود و شاید کمی گرفتگی داشتم. اما به اندازه‌ای خوب بودم که بیش از حد نگران نباشم.

خونریزی زیادی هم نداشتم، اما لحظه‌ای با خود فکر کردم، آیا این خیلی بد نیست؟ فکر کردم می‌توانم از پس این اتفاق بربیایم. من و شوهرم غذایمان را خوردیم. من نشستم تا فیلمی از تلویزوین تماشا کنم. با خود گفتم اگر سقط می‌کنم، حداقل می‌توانم این کار را با تماشای یک نمایش عالی انجام دهم. از آنجایی که تا ساعت 11 شب که وارد رختخواب شدم، اتفاقی خاصی پیش نیامده بود، به شوهرم گفتم: “ممکن است سقط جنین بد نباشد.”

روند سقط

در ساعت 2 بامداد، به دفعات بسیاری من داخل دستشویی رفتم و آمدم. گرفتگی عضلات و خونریزی شدید داشتم. و به طور کلی احساس می‌کردم، می‌خواهم بمیرم. خون بسیار زیادی از بدن من خارج شد. چراغ‌های دستشویی را خاموش نگه داشتم، تا حدی که همسرم که خواب است، بیدار نشود. همچنین خودم هم نمی‌خواستم شاهد این باشم که چه چیزی از من خارج می‌شود (اینجوری بهتر هم بود).

تجربه سقط جنین در سن بالا
درد سقط جنین

 بعد از گذراندن این اتفاقات به رختخواب برگشتم و سعی کردم کمی آرام بگیرم. اما این که بدون درد بخواهم بخوابم غیر ممکن بود. دراز کشیدن به پهلو درد آور بود، و خوابیدن به پشت بدتر از آن بود. گرفتگی که داشتم ملایم تر از زمان زایمان بود. واژن من خیلی درد می‌کرد. این اتفاق اغلب اتفاق نمی‌افتد. چرا که من دردهایی که در زایمان دخترم متحمل شدم، را خیلی خوب به یاد می‌آورم. (بعداً، وقتی به دوستی که دو بار سقط جنین داشت در این باره گفتم، وی اظهار داشت: “هیچ کس این موضوع را به شما نمی‌گوید، اما در زمان سقط جنین احساس زایمان می‌کنید.”) تا ساعت پنج صبح، اوضاع اندکی بهتر شده بود. و من تلاش کردم تا دوباره بخوابم.

همراهی دخترم

 وقتی بلند شدم، دخترم کارت به دست در اتاق بود. او یک خورشید، یک قلب، و چند شکل چوب کشیده بود. سقط جنین افتضاح بود، اما کارت دخترم خاطره‌ای است که برای به یاد داشتن از آن روز انتخاب کردم. هنوز این کارت را دارم. در این کارت آمده است: “آرزوی بهبودی برای تو” و من می‌دانستم که حتی اگر خوب شدن کامل من کمی طول بکشد، اما من این کار را خواهم کرد. تجربه سقط جنین در سن بالا شاید به دلایل مختلف برای بسیاری از مادران بسیار درد ناک‌تر در سنین پایین‌تر باشد. اما دخترم با این کارت هدیه‌ای که به من داد، تمام تلخی و درد ناشی از سقط جنین را از من دور کرد.