خانمی باردار با نام روما کوجیما به زودی صاحب یک دختر زیبا و کوچک می‌شود. او از خطرات دیابت آگاه است، به همین دلیل به پزشک متخصص مراجعه کرده تا به او برنامه غذایی بدهد و او از دیابت بارداری در امان بماند. زمانی که برنامه غذایی و انتخاب‌هایی که برای مصرف غذا را دید، از یک موضوع خیلی تعجب کرد. آن هم اینکه چه زمانی میوه‌ها هم دشمن بدن شدند؟

روما کوجیما در توسعه تجارت در راجرز مدیا کار می کند، عاشق سفر و آشپزی است و اطلاعات زیادی در مورد کیف های چرمی دارد.

روما کوجیما می‌‌گوید: “اکنون در هفته 35 بارداری هستم. هر زمان که بچه لگد می زند، احساس بدخلق بودن و درد می کنم. اخیرا سونوگرافی 32 هفته ای انجام دادم.  سونوگرافی بسیار سرگرم کننده بود. علی‌الخصوص زمانی که بچه کوچولوی من تصمیم گرفت صورتش را کسی نبیند و دستش را مقابل صورتش گرفته بود. به هر حال متخصص تمامی اندازه‌های اندام‌های او را گرفت. به من گفتند بچه خیلی بزرگی قرار است داشته باشم… .”

وزن بالای نوزاد هنگام تولد

خیلی تعجب کردم. زیرا هم من جثه معمولی دارم و هم همسرم. برای همین کنجکاو شدم که دلیل بزرگ بودن نوزادم چیست.

سوال مهمی به ذهنم رسید: ” آیا جنین بزرگتر اغلب به معنای دیابت بارداری نیست؟”

من سابقه خانوادگی دیابت دارم و مادرم در بیش از یک بار بارداری از دیابت دوران بارداری رنج برد.

پزشک از من خواست که آزمایش غربالگری گلوکز را خیلی زودتر از حد معمول انجام دهم و خوشبختانه هیچ نشانه ای از وجود آن پیدا نکردند.

در طول سه ماهه دوم بارداری و سه ماهه سوم بارداری خود توانستم ورزش خودم را دنبال کنم و سعی کرده‌ام سالم غذا بخورم. مقدار زیادی پروتئین، سبزیجات و موارد مشابه.

یکی از اشتباهات من مصرف زیاد سالاد میوه سرد بود. من همیشه هوس میوه می کنم. تقریباً 5 بار در هفته یک کاسه میوه خودم را مهمان می کنم. می دانم میوه ها قند دارند. اما وقتی همیشه هوس چیز شیرین دارم، میوه شاید راه حل بدی نباشد.

هفته گذشته وقتی پزشک متخصص زنان و زایمان را دیدم، او دوباره به اندازه گیری اندازه نوزاد نگاهی انداخت و پیشنهاد کرد که در سونوگرافی 36 هفته ای من ببینند که وزن نوزاد چگونه است.

اگر اندازه او هنوز در حدود صدک 94 یا 95 باشد، باید با دکتر بنشینیم و نوعی برنامه تولد نوزاد با وزن بالا را ارائه دهیم. من از اینکه سر او از حد متوسط ​​بزرگتر است، خیلی تعجب نمی کنم. چون مادرم هنگام زایمان من مجبور به سزارین اورژانسی شد، زیرا سر بزرگم را در لگن او فرو ببرم و دیگر نمی توانستم به عقب برگردم.

از دکتر در مورد نگرانی هایم در مورد دیابت بارداری که گاهی در ماه‌های آخر بارداری شروع می شود، پرسیدم.

با اینکه او فکر نمی‌کرد که من در معرض خطر دیابت باشم، اما به من گفت که باید مراقب آنچه می‌خورم باشم، زیرا نوزادانی مانند نوزاد من می‌توانند «هیولاهای قندی» باشند.

من همیشه طرفدار تغذیه سالم بوده‌ام و حالا از اینکه او گمان می‌کرد من همیشه دهانم را با شیرینی و دونات پر می‌کنم، خیلی ناراحت شدم. با عصبانیت به او اطلاع دادم که تنها دسری که به طور منظم مصرف می‌کنم سالاد میوه است.

او با ناباوری پرسید: “چرا سالاد میوه می خوری؟”

از سوالی که پرسید گیج شدم: “منظورت چیست، چرا؟ میوه می‌خورم. میوه خوبه درست است؟”

او گفت: “نه، میوه‌ها کربوهیدرات ساده هستند. شما باید کربوهیدرات های پیچیده تری بخورید.”

پرسیدم: “مثل چی؟ آیا می‌توانی چیزهایی که بهتر است به جای میوه مصرف کنم را پیشنهاد کنی؟”

او با بی تفاوتی به من نگاه کرد و گفت. “مثل … سبزیجات بیشتر. آره! سبزیجات بیشتر و دیگر … کربوهیدرات های پیچیده ….”

واقعا فوق العاده مفید!!!! این دکتر که در نه ماه گذشته 30 دقیقه را با من گذرانده و حتی یک بار هم در مورد عادات غذایی من یا نحوه مراقبت از سلامتم نپرسیده است، اظهارات گسترده ای در مورد انتخاب بد غذایی من می کند. همچنین، درست است که میوه هم قند دارد، اما او حتی نپرسید که کدام میوه را می‌خورم. یا بقیه رژیم روزانه من چگونه است.

ناگفته نماند که Health Canada میوه ها را به دلیل محتوای فیبر نامحلولشان در رده کربوهیدرات های پیچیده قرار می دهد. من همیشه فکر می‌کردم که پزشکان باید سعی کنند قبل از اظهار نظر، تصویر کاملی از وضعیت به دست آورند. زیرا من ممکن است در وضعیت بدی باشم یا درک کمی از مدیریت سلامت داشته باشم یا حتی ترسناک‌تر، برخی شرایط پزشکی شدیدی داشته باشم که بر سلامت فرزندم تأثیر بگذارد. توصیه‌های نسبتاً بی‌فایده این پزشک چیزی بیشتر از نگران کردن من نیست.