مشکل سلامت روان با توجه به تمام اتفاقاتی که این روزها در جهان و در کشور در حال رخ دادن است، چیز خیلی عجیبی نیست و ممکن است برای هر فردی رخ دهد. البته بیماری‌های روانی در هر زمان و هر مکان و با هر شرایطی ممکن است برای افراد از جمله پدران و مادران رخ دهد. اما وقتی یک والد (مادر یا پدر) به چنین بیماری‌هایی دچار می‌شود، در کنار تمام مشکلاتی که پیش می‌آید، یک سوال نیز برای آنان شکل می‌گیرد. و آن هم اینکه چگونه می‌توانیم به کودکمان درباره بیماری روانی خود بگوییم؟ از این رو در این مطلب قصد داریم درباره نحوه اعتراف بیماری روانی والدین به کودکان صحبت کنیم و نکات مهمی را ارائه دهیم.

اعتراف بیماری روانی والدین به کودکان

ممکن است خود شما دچار این مشکل و سوال شده باشید و یا یکی از نزدیکانتان. فرقی ندارد به هر حال این موضوع از آنجایی که ممکن است توضیحش برای بچه‌های کوچک ترسناک یا گیج کننده باشد، بهتر است که با توجه به سن او در قالب یک سری توضیحات به کودک ارائه شود.

از این رو ما یک راهنمایی سن به سن (یعنی بر اساس بازه‌های سنی مختلف)، را در پایین‌تر آماده کرده‌ایم. با توجه به سن کودک می‌توانید از راهنمایی‌های عنوان‌شده در آن بخش استفاده کنید. امیدواریم به شما کمک کنید و این مطلب مفید واقع شود. اما پیش از آن ببینیم که اصلا لازم است در این مورد با کودک صحبت شود یا نه.

آیا بیماری روانی‌مان را به کودکمان بگوییم؟

شاید برای شما سوال شود که آیا اصلا لازم است که در مورد این موضوع با فرزند خود صحبت کنید یا خیر.

دلیل اینکه بهتر است والدین با فرزند خود درباره مشکل روان که دارند صحبت کنند این است که یک فرد مبتلا به بیماری روانی ممکن است رفتار نامنظم و غیرمنطقی داشته باشد یا از طرفی ممکن است گوشه‌گیری کند، و این می تواند منجر به این شود که کودک فکر کند کار اشتباهی انجام داده است. بنابراین یک مکالمه درباره این موضوع با کودک، می تواند ایده خوبی باشد.

خب بهترین راه برای این کار چیست؟

بهترین روش برای اعتراف بیماری روانی والدین به کودکان

البته که بهترین روش برای این کار، یک پاسخ ساده نیست. در واقع پاسخ این سوال، بستگی به سن کودک و سطح بلوغ او و شرایط فعلی او دارد.

مثلا ما نباید طوری این را به بچه‌ها بگوییم که طوری شود که فرزندان نقش والدین را برای والدین خود بپذیرند.

یا اینکه نمی‌خواهیم آن‌ها حس کنند که به نوعی در احساس والدینشان مقصر هستند.

البته یک دلیل مهمی که گفتن این موضوع را به بچه‌ها الزامی‌تر از همیشه می کند این است که ممکن است برای مداوای والد بیمار، لازم باشد مدت زمانی کودک از او دور بماند.

پس اگر تصمیم دارید در مورد بیماری روانی با فرزندتان صحبت کنید، بسته به سن او چند دستورالعمل زیر وجود دارد:

کودکان نوپا و پیش دبستانی (1 تا 3 سال)

پس از دوران نوزادی، کودکان 1 تا 3 ساله کوچکترین کودکان هستند. بنابراین پایین‌ترین درک را نسبت به کودکان دیگر دارند. احتمالا توضیح موضوعات برای آن‌ها سخت‌تر از دیگران خواهد بود. اما راستش در رابطه با این دست از کودکان، همه چیز آسان‌تر است. زیرا اصلا نیازی نیست که برای آن‌ها توضیحی داده شود. بچه‌های به این کوچکی، نیازی به اطلاع از تشخیص این بیماری‌ها ندارند.

فقط کافی است که تا حد امکان استرس را از کودک خود دور کنید.

همه چیز را برای کودک عادی پیش ببرید زیرا آن‌ها متوجه هیچ توضیحی از سمت شما نمی شوند.

بچه‌های مهدکودکی (4 تا 6 سال)

این دست از کودکان هم خیلی کوچک هستند برای فهم توضیحات. اما به احتمال زیاد بتوانند به شما کمک کنند. به آن‌ها اطمینان دهید که مشکلی از سمت آن‌ها وجود ندارد و کمی حال شما بد است و نیاز به نگرانی نیست. زیرا به زودی حالتان خوب خواهد شد.

دانش آموزان ابتدایی (7 تا 9 سال)

کودکان در این سن می‌توانند کمی بیشتر از کوچک‌ترهای خود بدانند.

مثلا می‌توانید توضیح دهید که من با سلامت روانی دارم مبارزه می‌کنم. دارم تلاش می‌کنم که در ذهنم و قلبم احساس بهتری داشته باشم.

و در این مورد هم، یک کار مهم که باید انجام دهید این است که او را مطمئن کنید که این مشکل اصلا تقصیر او نیست.

بگویید من دارم بهترین کمک را دریافت می‌کنم.

به او امیدواری دهید که اوضاع به زودی بهتر از همیشه خواهد شد.

دانش آموزان راهنمایی (سن 10 تا 12 سال)

بچه‌ها در این سن می‌توانند نام بیماری و تشخیص آن را متوجه شوند. مثلا می‌توانید بگویید که من یک بیماری دارم به اسم افسردگی یا مثلا به اسم اضطراب. و معنی آن این است که از درون قلبم احساس غم و ناراحتی می کنم یا از درون قلبم احساس نگرانی و اضطراب دارم.

و همین دلیل این است که بیشتر اوقات خسته ام یا می خوابم یا حوصله بازی را ندارم. زیرا من انرژی ندارم.

همچنین به این بچه‌ها هم اطمینان دهید که هیچ چیزی تقصیر آن‌ها نیست و تقصیر شما هم نیست.

به فرزندتان امید بدهید که به زودی اوضاع بهتر خواهد شد.

نوجوانان (14+)

دیگر این دسته از سن را کودک نه بلکه نوجوان می گویند. با توجه به بزرگ‌تر بودن آن‌ها، درک بیشتری هم از مسائل دارند. بنابراین وقتی می خواهید با آن ها صحبت کنید می توانید اطلاعات دقیق تری را ارائه دهید. زیرا آن‌ها توانایی اداره این مسائل را دارند.

حتی می توانید دلایل ژنتیکی رخ دادن این بیماری ها روانی را نیز برای آن ها توضیح دهید. عوامل ژنتیکی و عوامل محیطی و … .

همچنین درباره از درمان‌های موجود برای این بیماری هم صحبت کنید. از داروها، روش‌ها و … . حتی می توانید از آن‌ها کمک بخواهید. مثلا با شما به پیاده روی بیایند.

می‌دانید عوامل ژنتیکی افسردگی که ممکن است به فرزندتان هم به ارث رسیده باشد؟  می توانید در این سن فرزندتان، درباره این مشکل و خطرات و ریسک‌های موجود برای او نیز صحبت کنید. همچنین در مورد اینکه انجام مراقبت های روانی خوب به چه معناست صحبت کنید.