مقدمه

برخی از والدین شاید بعد از تولد احساس کنند مرحله‌ی سخت را گذرانده‌اند. اما آیا از مسئولیت‌ها و وظایف جدید خود در بعد از تولد کودک مطلع هستند؟ آیا می‌دانند که شاید مراقبت و تربیت کودکان دشوارتر از باردار شدن و بچه‌دار شدن باشد؟ مراقبت و تربیت بعد از تولد کودکان، مسئولیت‌های بیشتری را برای والدین به همراه دارد. عدم مراقبت درست و مناسب از کودکان، باعث ایجاد بیماری‌های روانی بسیاری در کودکان می‌شود. در این مقاله به توضیح در مورد اختلال آسیب رشدی در کودکان که ریشه در سال‌های اول زندگی کودکان دارد، پرداخته‌ایم.
در بسیاری از موارد آسیب رشدی بر رشد جسمی مغز کودک، بر سلامت روان و … تأثیر می‌گذارد. اما روش‌ها و راهکارهایی وجود دارد که می تواند به مقابله با این نوع اختلال کمک کند. بسیاری از خانواده‌ها در مورد اختلال آسیب رشدی اطلاعات کافی ندارند. به همین دلیل در ادامه‌ی این مقاله در مورد نحوه‌ی تاثیرگذاری و راهکارهای مقابله با آن نیز توضیح داده شده است. با ما همراه باشید تا اطلاعات مفیدی را در این زمینه فراگیرید.

تجربه یک مادرخوانده

Julie نزدیک به 20 سال پیش سه کودک خردسال را به فرزندی پذیرفت. او می دانست که آن‌ها دارای اختلالات طیفی در آثار جنینی الکل (FASD) هستند. همچنین Julie می‌دانست که به دلیل سوء استفاده‌ شدید روحی، جسمی و جنسی توسط پدر و مادر اصلی این کودکان، سرپرستی آن‌ها از والدینشان گرفته شده است. اما در مورد سوابق کودکان به او بسیار کم گفته شده بود. Julie از ازدواج قبلی خود یک پسر 14 ساله داشت. که در همین حال حضانت سه خواهر و برادر دو، سه و چهار ساله را به او سپردند. او تصمیم گرفت یک خانه‌ی امن برای پرورش کودکان خود فراهم کند. روزهای اول حضانت کودکان پر از در آغوش گرفتن و خواندن کتاب داستان‌های مختلف بود. در صورتی که کودکان از او می‌خواستند، او برای نزدیک بودن به آن‌ها حاضر بود هر شب در راهرو بخوابد.

developmental trauma disorder kids
اختلال آسیب رشدی در کودکان

مشکلات تشکیل خانواده

تشکیل خانواده آنقدری که فکر می‌کنید، شاید ساده نباشد. با ظاهر شدن چالش‌های مربوط به کودکان معلوم شد، که تشکیل خانواده ساده نیست و دردسرهای خود را دارد. با گذشت زمان به تدریج شخصیت بچه‌ها ظاهر شد. دو دختر بزرگ توضیح دادند که والدین اصلی آن‌ها، آن‌ها را زندانی می‌کردند. و برادر کوچکشان در هنگام گریه مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفته است. ناظرین مربوط به پرونده این کودکان، اظهار داشتند که والدین اصلی این کودکان دارای مشکلات اعتیاد و بهداشت روان بودند. و همچنین خانواده خود را همیشه در حال حرکت و آماده باش نگه می‌داشتند. بعضی اوقات Julie برای بیدار کردن دختران زودتر به اتاق آن‌ها می‌رفت. وقتی وارد اتاق می‌شد، دختران از قبل چند لایه لباس پوشیده بودند. و گویی آماده‌ بودند که از اتاق خارج شوند.
در ابتدا، وقتی Julie بچه‌ها را برای پیاده روی بیرون می‌برد، آن‌ها از سطل‌های زباله بالا می‌رفتند و شروع به غذا خوردن می‌کردند. یا در برخی اوقات در یک لحظه، می‌دید که هر سه کودک با یک کیسه غذای گربه خود را در داخل حمام حبس کرده‌اند. و برخی اوقات نیز آن‌ها را در بستر قوطی‌های سوپ یا کیسه‌های شیر پیدا می‌کرد.

حمایت والدین
حمایت والدین

برقراری روابط عاطفی

Julie بیان می‌کند: “این سه خواهر و برادر همیشه به دنبال چیزی می‌گشتند. باید قبل از ترک خانه‌ی یک دوست یا فروشگاه، جیب‌های آن‌ها را چک می‌کردم. این فقط بخشی از غفلت و سهل انگاری در کودکان است. آن‌ها فقط چیزهایی را پنهان می‌کنند. از نظر احساسی، کودکان اغلب پریشان، بسیار واکنش‌پذیر و پر از ترس بودند. آن‌ها از حشرات وحشت داشتند، حتی یک تار مو از یک لباس پشمی برفی بچه، باعث واکنش آن‌ها می‌شد.
برقراری ارتباط عاطفی نیز با این کودکان چالش برانگیز و دشوار است.
Julie می‌گوید، دختر بزرگ همان چیزی است که یک دکتر از او به عنوان “بچه ماشین خوراکی، vending machine kid” یاد می‌کند. کودکی که روابط را معامله‌ای می‌داند. و دقیقا همان چیزی را می‌دهد که برای تامین نیازهای خودش مجبور است. درست مثل یک ماشین خوراکی که باید اول هزینه‌ای پرداخت کنید و سپس خوراکی مورد نظر خود را دریافت کنید. Julie بیان می‌کند: “اینکه پدر یا مادر او باشید آسان بود اما ارتباط با او بسیار دشوار بود.” دختر کوچک‌ترش سرگرم جذب کردن افراد و توجه آن‌ها به سمت خود بود. اما اگر نمی‌توانست آنچه را که می‌خواست بدست آورد، به شدت عصبی می‌شد و فریاد می‌زد.

ریشه آسیب رشدی

این شرایط برقرار بود، تا یک دهه بعد که Julie مشکل کودکان خود را فهمید. او فهمید مشکل کودکانش ریشه در سال‌های اولیه زندگی آن‌ها دارد. او فهمید که فرزندانش دچار اختلال آسیب رشدی هستند. او در حین کار در یک واحد روان پریشی زودرس در انجمن بهداشت روان کانادا، تا حدودی به طور تصادفی در مورد آن اطلاع پیدا کرده بود. Julie از طریق تحقیقات خود کشف کرد که آسیب رشدی هنگامی رخ می‌دهد که تجربیات نامطلوب بسیاری به ویژه در سه سال اول زندگی کودکان رخ دهد. این تجربیات نامطلوب بر رشد جسمی مغز کودک تاثیر می‌گذارد. همچنین تاثیرات ماندگاری بر خود پنداری، مهارت‌ها و ایجاد رابطه در کودکان دارد.
Julie متوجه علائم رایجی شده است که روابط عاطفی و نظم را به یک چالش بزرگ تبدیل می‌کند. از جمله این موارد می‌توان به حساسیت و احتیاط بیش از حد، اضطراب، وابستگی و اختلال کم توجهی یا بیش فعالی، ضعف در کنترل رفتار و احساسات، مشکل با خشنودی سپرده شده (delayed gratification) و آینده نگری اشاره کرد. متأسفانه، او همچنین فهمید که، اگرچه آسیب رشدی در سال‌های اولیه زندگی کودک شروع می‌شود، اما عواقب آن ممکن است یک عمر ادامه داشته باشد.

مشکل خشنودی سپری شده
مشکل خشنودی سپری شده

اختلال آسیب رشدی

اصطلاح ” developmental trauma disorder” برای اولین بار در سال 2005 (1384 شمسی) توسط روانشناس و عصب شناس آمریکایی Bessel van der Kolk و گروهی از محققان همکار متخصص در زمینه آسیب‌های دوران کودکی (childhood trauma) ابداع شد. این تحقیق پس از مطالعه بر روی 20000 کودک بنا شد. این تحقیقات نشان می‌دهد، کودکانی که بسیار زود بی‌توجهی و بدرفتاری را تجربه می‌کنند، بیشتر دچار مشکلات رفتاری، سوء مصرف ماده (استفاده افراطی و اعتیاد گونه از داروها) و نتایج منفی سلامت در اواخر زندگی می‌شوند. Van der Kolk بیان می‌کند: “این اختلال در مورد یک رویداد نیست؛ این در مورد محیطی است که افراد در آن رشد می‌کنند. وی همچنین خاطر نشان کرد که بیشتر آسیب‌ها در کودکان توسط مراقبان شخصی آن‌ها ایجاد می‌شود.”
وی در مقاله خود در سال 2005 (1384 شمسی) به این نکته اشاره کرد که کودکان خردسال یاد می‌گیرند که رفتار خود را براساس پاسخ مراقبین خود به آن‌ها تنظیم کنند، که در واقع فرایندی است که هم در رشد عصبی و هم در تعامل اجتماعی تأثیر دارد. اولین الگوهای وابستگی می‌توانند پردازش و درک اطلاعات را در طول زندگی شکل دهند.

تشخیص رسمی

آسیب رشدی هنوز به عنوان یک تشخیص دقیق و پزشکی شناخته نشده است. اما با این حال گروهی از طرفداران در انتاریو در تلاش هستند تا آگاهی را در مورد این موضوع گسترش دهند. این ائتلاف متشکل از والدین، متخصصان پزشکی و متخصصان فرزندخواندگی که به طور مشترک به عنوان اتحاد Developmental Trauma Action Alliance شناخته می‌شوند، میزگردهای مختلفی را در سراسر استان برگزار کرده‌اند، به این امید که این امر قانونی بودن این اختلال را به ارمغان بیاورد و زمینه برای دسترسی به بودجه را افزایش دهد.

اختلالات مربوط به کودکان
اختلالات مربوط به کودکان

نحوه تاثیرگذاری بر مغز

در حالی که اغلب والدین از سال‌های اولیه از زندگی یک کودک بی‌نظمی و شلوغی را برداشت می‌کنند، اما اینطور نیست و کودکان در واقع یک روند شدید و حیاتی از ثبات و خود تنظیمی را منعکس می‌کنند. اگر کودک از مراقبت خوبی برخوردار است، مغز او قادر به ایجاد مدار عصبی (neural circuitry) است که به احساسات و تنظیمات مناسب رشد کمک می‌کند.

واکنش در مقابل ترس

 Sian Phillips روانشناس و متخصص در آسیب‌های روابط و مشکلات وابستگی بیان می‌کند: “اگر کودک به مدت طولانی در محیط استرسی باشد، مدار عصبی ایجاد شده با استفاده از پاسخ جنگ یا گریز که واکنش طبیعی بدن در مقابل خطر است، به بقاء کمک می‌کند. معمولا کودک در این دوره حساس یاد می‌گیرد که به والدین خود و به طور گسترده‌تری به دیگران اعتماد کند. کودکان با ایمنی، پرورش و قابل پیش بینی بودن رشد می‌کنند. همه کودکان با عشق توسط والدین خود متولد شده‌اند. والدینی که تحت عنوان مراقبان همیشگی هستند. اما در مواردی غفلت یا سوء استفاده از کودکان توسط مراقبان یا والدین غیرقابل اعتماد اتفاق می‌افتد. یا حتی گاهی اوقات توسط والدین خود به شدت تنبیه می‌شوند. والدین باید بدانند که همه‌ی موارد گفته شده بر رشد کودک تاثیر می‌گذارد.

Phillips توضیح می‌دهد که کودکان طوری طراحی شده‌اند، که والدین می‌توانند از آن‌ها مراقبت و سرپرستی کنند. کودک در شرایطی که والدین و مراقبان از او در مقابل هر گونه خطری مراقبت می‌کنند، می‌تواند به فرآیند رشد خود بپردازد. اما هنگامی که کودک به طور مداوم می‌ترسد، مغز در حال رشد کودک مسیر خود را تغییر می‌دهد.

عدم تنبیه کودکان
عدم تنبیه کودکان

آمیگدال

آمیگدال (amygdala)، بخشی از مغز است، که بدن را از خطر آگاه می‌کند. در رحم مادر در سه ماهه آخر شروع به رشد می‌کند. اما هنگامی که کودکان مورد سوء استفاده یا غفلت از جانب والدین خود قرار می‌گیرند، آمیگدال پیامی را به مغز می‌فرستد تا بر ساخت مدارهایی متمرکز شود که به ازای توسعه و رشد عملکردهای مغزی، پاسخ جنگ و گریز را به وجود آورد. این فرآیند در حالی است که مغز هنوز در حال رشد است. Phillips بیان می‌کند: ” آمیگدال به مغز کمک می‌کند، تا بتواند در آن محیط زنده بماند. در واقع در لحظه‌ی شرایط ترس برای کودکان اولویت فقط زنده ماندن مغز در ازای اینکه رشد برخی از قسمت‌ها متوقف شود، است.

در کودکان مبتلا به آسیب رشدی گویی چراغ خطر همیشه روشن است. این بدان معنی است که یادگیری یا صحبت کردن در رابطه با مواردی بسیار دشوار است. زیرا مغز فرد دائم به او می‌گوید “یک خطر است، یک خطر است.” اغلب بچه‌هایی را می‌بینید که توسط والدین بسیار دوست داشتنی مراقبت و سرپرستی می‌شوند. همچنین این دسته از والدین امنیت را برای کودکان فراهم می‌کنند. اما این در حالی است که بچه‌ها این حمایت و امنیت فراهم شده را نمی‌بینند. این دسته از کودکان همیشه این پیش بینی را دارند که، مردمی که به دنبال آن‌ها می‌آیند به آن‌ها آسیب می‌رسانند.

شناختن آسیب (trauma)

Sharon، بیش از 30 سال است که یک مادرخوانده است. او کودکانی را به سرپرستی قبول می‌کرد. Sharon می‌گوید تقریبا همه 100 کودکی که به خانه او آمدند، درگیر با مشکل trauma بودند. در واقع بسیاری از آن‌ها علائم آسیب‌های رشدی را داشتند. Sharon یک دختر هشت ساله به نام Lucy را به سرپرستی قبول کرده است. Lucy در سال‌های اول زندگی خود، سوء استفاده جنسی شدیدی را تجربه کرده است. او چنان از خانواده‌ی اصلی خود وحشت زده است که حاضر نیست نام خود را روی هیچ یک از اثرهای هنری خود در مدرسه بگذارد. زیرا او نگران است که والدین اصلی‌اش او را پیدا کنند.
در دو سال اول، پس از آنکه از پنج سالگی تحت مراقبت شارون قرار گرفت، رفتاری پرخاشگرانه از نظر جنسی با بزرگسالان و کودکان داشت. رابطه‌ی جنسی دهانی (oral sex) را به عنوان نوعی فعالیت پولی ارائه می‌داد و روابط را عمدتا از دید معامله‌ای می‌دید. شارون می گوید: “این فقط همان چیزی است که او می‌داند و یاد گرفته است. در واقع آن چیزی است که به آن عادت کرده است.”

والدین و حمایت از کودک
والدین و حمایت از کودک

برقراری ارتباط با کودکان دارای اختلال آسیب رشدی

شارون می‌گوید ایجاد پیوند با لوسی چالش برانگیز بوده است. زمانی که افرادی برای ملاقات به خانه می‌آیند، او خواهد پرسید که آیا می‌تواند در آینده با آن‌ها زندگی کند یا خیر. من فکر می‌کنم که او احساس امنیت می‌کند. اما من همچنین فکر می‌کنم اگر فردا او را جا به جا کنیم، او واقعا برای از رفتن آن مهمان یا فردی که به خانه آمده بود، ابراز ناراحتی نمی‌کند. در واقع او ناراحت نخواهد شد. ممکن است به نظر برسد که همه این کودکان به عشق نیاز دارند. بنابراین از طریق محبت و عشق به آن‌ها کمک شود تا روابط را از راه‌های سالم ببینند و تجربه کنند.

علت دوری از روابط عاطفی

Charlie Menendez روانشناس، کودکانی را که تحت تاثیر آسیب رشدی قرار گرفته‌اند را این گونه توصیف می‌کند: “این دسته از افراد دارای یک نوع اختلال هستند که با یادآوری خاطراتی از دوران کودکی و در موقعیتی مثل ابراز عواطف و عشق منقلب می‌شوند و حالتی مثل ترس به آن‌ها منتقل می‌شود.” به عبارت دیگر، با اینکه این دسته از کودکان به وضوح به ارتباط، عشق و احساس امنیت احتیاج دارند. اما به آن‌ها آموخته شده است که موارد گفته شده، چیزهای خطرناکی هستند. به همین دلیل اولین واکنش این دسته از کودکان این است که از روابط و عشق دوری کنند.

رفتار کودکان

برای مثال Lucy عشق را دوست دارد، اما در برابر صمیمت عاطفی به سرعت خاموش می‌شود. مثل زمانی که در خانه بیش از یک خانواده حضور داشته باشند. درست قبل از یک سفر خانوادگی اخیر به والت دیزنی، رفتار Lucy یک افت ناخوشایندی کرد. Sharon می‌گوید که Lucy هر کاری که از نظر خودش پسندیده باشد را انجام می‌دهد. حتی اگر این کار او را به فردی دوست نداشتنی تبدیل کند. او اسباب بازی‌های کودکان دیگر را برمی‌دارد. همچنین دروغ می‌گوید و زمانی که مدفوع می‌کند، آن را پنهان می‌کند. Sharon بیان می‌کند: “این دسته از کودکان می‌خواهند نزدیک باشند و ارتباط صمیمی برقرار کنند، اما آن‌ها دارای مشکلات بسیاری در مورد اعتماد هستند. چرا که بزرگسالان هرگز این دسته از کودکان را ایمن نگه نداشته‌اند و به خوبی از آن‌ها مراقبت نکرده‌اند.”

عدم ارتباط با دیگران
عدم ارتباط با دیگران

سایر تشخیص های مکمل

والدین کودکانی که دچار آسیب رشدی هستند، ممکن است هنوز با این اصطلاح آشنا نباشند. اما بسیاری از آن‌ها به خوبی با سایر تشخیص‌های پزشکی تکمیلی و مکمل دیگر از جمله اختلال بیش فعالی یا کمبود توجه، اختلال نافرمانی مقابله جویانه، اختلال اضطراب پس از سانحه و اختلال دلبستگی واکنشی آشنا هستند. Van der Kolk می‌گوید که این تشخیص‌ها نمی‌توانند آنچه که واقعا در مورد این دسته از کودکان اتفاق می‌افتد را توضیح دهند. هنگامی که Menendez کودکی را که نتیجه گرفته است دارای آسیب رشدی است را ارزیابی می‌کند، برخی اختلالات شناخته شده‌ دیگر را نیز تشخیص می‌دهد. که تشخیص این اختلالات به آن‌ها این صلاحیت را می‌دهد که به خدمات بهداشت روان دسترسی داشته باشند.

تاثیرات در سنین بالاتر

Tara دختر کوچک Julie، اکنون 21 ساله است. با این حال او هنوز هم با خود تنظیمی عاطفی و روان پریشی دست و پنجه نرم می‌کند. Julie بیان می‌کند: “در DSM نیز یک تشخیص روان پریشی که برای کودکان باشد، برای او تشخیص داده نشد و من این تست متوقف کردم. چرا که در یک زمان 16 تشخیص روان پزشکی متمایز به ما نشان دادند.
Tara دارای ضریب هوشی پایین است. و از 5 سالگی تحت درمان با داروهای ضد روان پریشی و ضد اضطراب است. از دوران نوجوانی تارا با خشونت شدیدی رفتار می‌کرد. هنگامی که او 15 ساله بود، Julie توانست او را با حمایت انجمن کودکان (Children’s Aid Society) به خانه‌ای منتقل شد، که الگوی اقامتی با مراقبت پزشکی خاصی دارند. این گونه خانه‌ها برای افرادی که دارای نیازهای بهداشتی پیچیده‌اند ایجاد شده‌اند. حتی با آگاهی Julie از آسیب رشدی فرزندانش، هیچ راه مشخص و هیچ امکاناتی برای کمک به فرزندانش نداشت. Tara همچنان در این خانه با مراقبان حرفه‌ای زندگی می‌کند. همچنین در این خانه‌ها تماس فیزیکی ممنوع است.

تاثیر آسیب رشدی در سنین بالاتر
تاثیر آسیب رشدی در سنین بالاتر

کمک به بچه ها برای مقابله با آسیب رشدی

در مواردی که آسیب رشدی شناسایی شده و بچه‌ها تحت درمان مناسب قرار می‌گیرند، آن‌ها می‌توانند یاد بگیرند که از طریق روش‌های سالم‌تری با مردم ارتباط برقرار کنند. همچنین با دسترسی به امکانات و منابع اصلی می‌توانند تاثیر قابل توجهی بر افراد و یا وضعیت اطراف خود داشته باشند. Kathy Soden مدیر برنامه Permanency and Adoption Competency Training (PACT) برای شورای فرزندخواندگی انتاریو، می‌گوید این کودکان می‌توانند به دلیل داشتن چالش‌های رفتاری در دسته بندی‌های خاصی قرار بگیرند. به ویژه در کلاس‌های درس که امکانات محدود است و توجه بین تعداد بسیاری از بچه‌ها تقسیم می‌شود. در واقع در یک کلاس وجود یک کودک دارای اختلال به عنوان یک مشکل برچسب گذاری می‌شود.
Phillips می‌گوید کودکانی که دچار آسیب رشدی شده‌اند، اغلب در مدرسه دچار مشکل می‌شوند. زیرا آن‌ها درگیر یک پاسخ جنگ و گریز هستند. این در حالی است که این دسته از کودکان در مدرسه نیاز به استفاده از عملکرد پیشرفته مغز مانند بی‌حرکت نشستن، گوش دادن به حرف‌های معلم و یاد گرفتن علامت‌های غیر کلامی دارند.
Van der Kolk بیان می‌کند: “مهم‌ترین مسئله، ایمنی و پیش بینی است. این بچه‌ها باید بدانند که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد.”

روش درمانی Phillips

Phillips در حال حاضر در کنار معلمین و کارکنان پشتیبانی، نظارت بر دو کلاس کوچک مبتنی بر آسیب (trauma) را در Kingston نظارت می‌کند. جایی که آن‌ها از رویکردی به نام dyadic developmental practice استفاده می‌کنند. همچنین استراتژی PACE که شامل بازیگوشی، پذیرش، حس کنجکاوی و همدلی است. Phillips بیان می‌کند: “این چهار ماده، سیگنال‌های ایمنی هستند.”
Phillips با ایجاد تدریجی احساس ایمنی و ارائه روایت‌های مثبت بیشتر از طریق داستان سرایی، سعی می‌کند به این بچه‌ها کمک کند تا زنگ خطری را که سال‌هاست برای آن‌ها در موقعیت‌های مختلف به صدا در می‌آید، را خاموش کند. کودکان در نهایت می‌توانند این زنگ خطر را تحت کنترل خود دربیاورند. همانطور که برای انجام کاری طراحی شده و می‌تواند خاموش و روشن شود، اما نه اینکه در همه‌ی زمان‌ها خاموش و روشن شود.

فاصله گیری از کودکان دیگر
فاصله گیری از کودکان دیگر

این روش‌های درمانی شامل بسیاری از عناصر درمانی مانند بازی در فضای باز و قصه گویی است. همچنین شامل کتاب‌هایی است که ایده‌های مرتبط را بررسی می‌کند. به طور مثال ایده ایجاد وابستگی به افرادی که می‌توانید به آن‌ها اعتماد کنید و یادگیری اینکه خودتان را دوست داشته باشید.

یادگیری و رفتن به مدرسه

یادگیری آکادمیک به تعویق می‌افتد تا کودکان به اندازه‌ی کافی پیشرفت کنند. همچنین احساس امنیت کنند و آماده جذب روش‌های متداول آموزشی باشند. دانش‌آموزان به طور معمول دو سال در این برنامه شرکت می‌کنند و برای مدت شش ماه از طریق آموزش در خانه خود پشتیبانی می‌شوند. تنها بعد از یک سال Phillips به طور معمول پیشرفت‌های چشمگیری را در عملکرد اجرایی کودکان مشاهده می‌کند. می‌توان به پیشرفت در توانایی حل مسئله، خود تنظیمی و مدیریت روابط اجتماعی اشاره کرد. Phillips بیان می‌کند: “ما برای اولین بار شاهد دعوت بچه‌ها به مهمانی‌های تولد و دورهمی هستیم. آن‌ها یاد می‌گیرند که از طریق برخورد و تعامل کار کنند و درک ‌کنند که در روابط می‌توان اختلافات را تحمل کرد.”

عدم درمان trauma

اگر Trauma برطرف نشود، کودکان همچنان در روابط بین فردی خود ادامه مبارزات را خواهند داشت. حتی وقتی آن‌ها بزرگ می‌شوند و خانواده‌های خود را دارند، نیز مشکلاتی وجود خواهد داشت. حتی ممکن است به دلیل اشتباهاتی که دارند با سیستم عدالت کیفری تعامل داشته باشند. Sylvia Gibbons رابط والدین با شورای فرزندخواندگی انتاریو، در مورد آسیب رشدی به وکلا و قضات آموزش می‌دهد.
Gibbons در همین رابطه اظهار نظر می‌کند: “شما به این بچه نگاه می‌کنید و می‌خواهید به او کمک کنید. اما اگر او کمکی دریافت نکند، او به شخصی تبدیل می‌شود که به دلیل خطاهایی که در آینده دارد، در دادگاه حاضر می‌شود. که در نهایت می‌خواهیم او را مجازات کنیم. اگر او همچنان باز هم کمکی دریافت نکند، به پدر و مادری شبیه به پدر و مادر خود تبدیل می‌شود. به همین صورت این چرخه ادامه پیدا می‌کند و دوباره کودکان بی‌گناه دیگری آسیب می‌بینند.”

اختلال آسیب رشدی در کودکان
پرخاشگری والدین

همدردی با سایر خانواده ها

بچه‌های Julie اکنون در اوایل 20 سالگی هستند. با این حال او هنوز در مورد آسیب‌های رشدی یاد می‌گیرد. او اخیراً در برنامه‌ای برای والدین دارای فرزندانی که دچار آسیب رشدی شده‌اند، شرکت کرد. او خود را در آغوش پدر و مادری که در خانواده‌هایشان با مشکلات مشابه دست و پنجه نرم کرده‌اند، احاطه کرده بود و اشک می‌ریخت.
Julie بیان می‌کند: “این اولین باری بود که می‌شنیدم که در این نوع فرزندپروری تنها نیستم. با این حال غم و اندوه وجود داشت. چرا که بچه‌های من اکنون بزرگ شده‌اند و همچنان درگیر این مشکل هستند. اگر اطلاعات بیشتری داشتیم، می‌توانستیم از این شرایطی که فرزندانمان دارند، بهتر و سریع‌تر خارج شویم.”

امید به آینده

Julie آرزو می‌کند کاش فرصتی پیدا می‌کرد، تا حمایت مناسبی برای کمک به او در درک بهتر و پاسخگویی به نیازهای فرزندانش پیدا کند. با نگاه به گذشته، او انتظار داشت که این دسته از کودکان یک سری مرز را برای خود تعیین نکرده باشند و برای زندگی خودشان بجنگند. “من با این فکر شروع کردم که با دوست داشتن زیاد آن‌ها این مشکل حل می‌شود و این امکان برقرار می‌شود، اما کافی نبود.”
Tara همچنان به حمایت زیادی نیاز دارد. در حالی که دو فرزند خوانده دیگر Julie، علی رغم کشمکش‌هایشان، به طور مستقل زندگی می‌کنند. Julie هرگز با دختر بزرگش ارتباط برقرار نمی‌کند، چرا که دخترش بیشتر اوقات زمانی که به پول نیاز دارد، با او تماس برقرار می‌کند. پسرش اخیرا در کالج پذیرفته شده است. اما او نتوانسته است امکانات، منابع علمی و شخصی مورد نیاز خود را برای غلبه بر چالش‌هایی مانند کمک به مدیریت زمان را تامین کند.

کودکان آسیب رشدی
کودکان آسیب رشدی در مقاطع بالاتر تحصیلی

فراهم شدن امکانات بیشتر

امید است که با آگاهی بیشتر و منابع اختصاص یافته، نسل جدید از کودکان بتوانند بدترین آسیب‌های مرتبط با آسیب رشدی را درمان کنند. Lucy شروع به شرکت در یکی از کلاس‌های Phillip در Kingston کرد. Sharon در رابطه با کلاس رفتن دخترش می‌گوید که پیشرفت او چشمگیر بوده است. همچنین می‌گوید که مدرسه‌ی قدیمی دخترم هر روز با ما تماس می‌گرفت تا او را از مدرسه برداریم. اما این در حالی است که او هم اکنون این برنامه را که به تازگی شرکت می‌کند، دوست دارد.

حمایت والدین در بهبودی

وقتی Lucy بازی می‌کند، Sharon سعی می‌کند تمرکز خود را روی تمرینات “من شگفت زده می‌شوم” که روشی آرام و بدون ایجاد بحث است، بگذارد.این روشی است که Phillip به او توصیه کرده است تا انجام دهد. این ترفند به لوسی کمک کند که تشخیص دهد که نیازها و احساساتش مهم هستند. Sharon بیان می‌کند: “ممکن است بگویم “من می‌توانم ببینم که تو در تلاش برای کنار آمدن با همه هستی و من شگفت زدم می‌شوم که آیا به این دلیل است، که امروز روز سختی برای تو بوده است.” او در مقابل پاسخی نخواهد داد، اما من می‌توانم آن را در چهره او ببینم. این کار و ترفند به او می‌فهماند که من می‌فهمم او را و درک می‌کنم.”

در ادامه Phillips بیان می‌کند: “هنگامی که کودک یک فعالیتی را انجام می‌دهد و ما در مقابل احساس شگفتی کنیم، این احساس که ما او را درک می‌کنیم به او منتقل می‌شود. این که ما درست یا غلط شگفت زده بشویم، مهم نیست. مسئله مهم این است که این فرآیند شگفتی ما را درگیر می‌کند و نشان می‌دهد که ما می‌خواهیم در تجربه‌های او شریک باشیم. که این خود یک روش درمان است. این به ادغام مناطق مغزی کمک می کند که بعداً به هم گره بخورند، تا به آن‌ها کمک کند کنجکاو شوند یا در تنظیم خود بهتر عمل کنند. اگر کودکی بگوید “نمی دانم”، مکالمه را متوقف می کند. اما ترفند “من شگفت زده می‌شوم” به ما اجازه می دهد که مکالمه را ادامه دهیم. “