خانم‌ها در ایران وقتی باردار و بچه‌دار می‌شوند از اواخر بارداری تا چند ماه پس از زایمان، مرخصی زایمان با حقوق دارند. حال فرض کنید، مادری که کمی از مرخصی زایمانش باقی مانده و به زودی باید به سر کار برود، مجدد باردار می شود. و می‌بیند که دوباره باید بعد از مدتی درخواست مرخصی زایمان کند. احتمالا در چنین شرایطی برای مادر سخت باشد که چگونه این را با مسئولانش در محیط کار در میان بگذارد. از این گذشته، خودش هم دوست دارد کار کند و پیشرفت کند و می‌ترسد که این مرخصی‌های پشت سر هم باعث شود که او از پیشرفت باز بماند. از این رو ما اینجا می‌خواهیم در مورد موضوع مرخصی زایمان مجدد برای مادران باردار صحبت کنیم.

تجربه یک مادر از مرخصی زایمان مجدد

دو ماه از مرخصی زایمانم باقی مانده بود که علامت آبی کمرنگ “+” در تست بارداری من ظاهر شد.

زمانی که شوک اولیه از فهمیدن اینکه من و شوهرم قرار است دو بچه زیر دو سال داشته باشیم از بین رفت، واقعاً وحشت کردم. دلیل وحشت من این بود که چگونه باید این موضوع را با سر کار، در میان بگذارم.

طبق آزمایش بارداری که انجام دادم، مدت زمان بارداری‌ام 1-2 هفته بود.

شروع به محاسبه کردم. هفت ماه. تنها هفت ماه بین بازگشتم به کار و خروج نهایی ام زمان داشتم.

مشکل هم فقط در میان گذاشتن این موضوع با مدیرم و همکارانم نبود. من شغلم کپی رایتر است و از همان زمان تاکنون به انداز کافی از علم روز عقب افتادم. حالا قرار است دوباره با همین مرخصی سر کنم. من برای بازگرداندن حرفه ام به مسیر اصلی خود عجله داشتم و حالا … .

هفت ماه زمان کافی به نظر نمی رسید. من احساس گناه می کردم که مجبور شدم دوباره حرفه ام را متوقف کنم.

آیا مرخصی زایمان به حرفه من آسیب می‌رساند؟

من زنان زیادی را می شناسم که ترس یکسانی در مورد شغل خود داشتند، چه اولین، چه دومین یا سومین مرخصی زایمان آنها باشد.

من خوش شانس بودم که در شرکتی کار می کردم که بر تعادل بین کار و زندگی تاکید داشت و در مورد تعهدات خانوادگی، مسائل مرا درک می کرد. با این حال، دائماً در این فکر بودم که آیا به خاطر این مسئله مورد قضاوت قرار خواهم گرفت. آیا مدیر من تعهد من به کارم را زیر سوال می برد؟ آیا همکارانم فکر می کنند که من فقط در حال بچه‌دار شدن هستم؟ شوهرم اصرار داشت که من بیش از حد به آن فکر می‌کردم، اما تصور منفی از مادران در محل کار یک چیز واقعی بوده و هست.

البته زنان زیادی وجود دارند که با حرف‌ها و مسائل مختلفی دست و پنجه نرم می‌کنند. زنان در سراسر دنیا از این مسائل صحبت می‌کنند. زنان از دریافت نظرات تحقیرآمیز تا اینکه به طور معمول فرصت‌ها را برای ترفیع و افزایش حقوق از دست داده اند، می‌گویند.

بازگشت به کار

وقتی به سر کار برگشتم درباره بارداریم با مدیرم و همکارانم صادق بودم و از آن‌ها پنهان نکردم. یعنی همان اول که وارد کار شدم، این موضوع را به آنان گفتم.

در پایان اولین هفته بازگشتم به سر کار، با مدیرم یک جلسه خصوصی گذاشتم و اعتراف کردم: ” من دوباره باردارم.”

بخشی از وجودم خجالت می‌کشید و غریزه‌ام این بود که فوراً عذرخواهی کنم، اما مدیرم که همیشه مرا حمایت می‌کرد، حرفم را قطع کرد. او گفت: “ماریا، وقتی صحبت از خانواده می شود، هرگز نباید عذرخواهی کنی. خانواده بسیار مهمتر از کار و هر اتفاق دیگری است که اینجا می‌افتد.”

حرف‌های او نه تنها درست بود، بلکه شنیدنشان هم آرامش‌بخش بود.

من می دانم که همه رئیس ها در این شرایط عکس العمل یکسانی نشان نمی دادند و من احساس خوش شانسی می‌کردم که از حمایت او برخوردار بودم.

دلیل اینکه برای گفتن این حقیقت که دوباره باردار هستم معطل نکردم این بود که من نمی‌خواستم مدیرم را معلق بگذارم و او را ناگهان در شرایط نبودم قرار دهم. و او نیز از این که من فوراً به او این موضوع را گفتم، قدردانی کرد و به او فرصت کافی دادم تا مقدمات ایفای نقش من را انجام دهد.

تعیین هدف و مدیریت مشکل

من برای خودم اهداف تعیین کردم و انتظاراتم را مدیریت کردم. با دانستن اینکه زمانم محدود است، اهدافی را برای آنچه می‌خواهم انجام دهم تعیین کردم تا خودم را پاسخگو و فعال نگه دارم. برای مثال، گذراندن دوره های توسعه حرفه ای، گسترش مسئولیت هایم، آموزش اعضای تیم و غیره.

تمام تلاشم این بود که در این 7 ماه، ترفیع بگیرم و اوضاع شغلی‌ام را بهتر کنم. بدین شکل دیگر احساس نمی‌کردم از حرفه‌ام عقب مانده‌ام.

سخت نگرفتن به خود

من یک روز در کنار یک قهوه، اهداف عالی خود را با مربیم در میان گذاشتم. مانند هر مربی خوب، او صریحاً به من گفت: “بیش از حد داری به خودت سخت می‌گیری”

این حرف، آن چیزی نبود که انتظارش را داشتم، اما بعد از اینکه وقت داشتم حرف‌های او را هضم کنم، متوجه شدم.

به عنوان یک پدر و مادر، به خوبی می‌دانم که تلاش برای انجام همه چیز ممکن نیست.

مربی من سعی نمی کرد من را دلسرد کند، اما به من کمک می کرد از فرسودگی و ناامیدی احتمالی جلوگیری کنم.

من باید با این واقعیت روبرو می شدم که فقط هفت ماه فرصت داشتم و احتمالاً ارتقاء شغلی در کار نبود.

بنابراین، اهدافم را دوباره ارزیابی کردم، آن‌هایی را که مهم بودند اولویت‌بندی کردم و انتظاراتم را بررسی کردم.

هنوز می‌توانستم نسبت به چیزی که روی آن کار می‌کردم احساس خوبی داشته باشم، و این کمک کرد تا فشار زیادی از بین برود.

از هر فرصتی که می توانستم استفاده کردم تا از زمانم نهایت استفاده را ببرم.