ما در این مطلب قصد داریم در رابطه با مشکلات بیش فعالی در بزرگسالی در زمان مادر شدن صحبت کنیم و بگوییم که برای مادران مبتلا به ADHD، چه مشکلات و درگیری‌هایی پیش می‌آید. همچنین خواهیم گفت که بهترین کار برای این مادران این است که وجود ADHD در خود را بپذیرند و به روانپزشک مراجعه کنند تا بتوانند زندگی بهتری داشته باشند.

تجربه یک مادر

انبوهی از لباس‌ها همیشه روی مبل‌های من ولو بود. اسباب بازی ها همه جا را شلوغ می‌کردند. شیشه‌ی بچه، لیوان‌، خوراکی، همه از دستم می‌افتادند. زندگی من کاملاً شلوغ بود تا اینکه به خدمات کمک به ADHD در بزرگسالان دست یافتم.

در دوران کودکی ام این جملات را زیاد می‌شنیدم: اگر کمی بیشتر تلاش کنی، در کلاس شاگرد اول می شوی. چرا مدام اشتباه می کنی؟ تو عقل سالمی نداری؟ چرا نمیتونی ساکت بمونی؟ و … . هیچ کس هرگز فکر نمی کرد که من ممکن است ADHD داشته باشم.

پسران شنگول، غیرمتمرکز و بیش از حد فعالی که بیرون از دفتر مدیر به یکدیگر مشت می زدند، بیش فعالی داشتند. آن دسته از دخترانی که نمی توانند میزها را تمیز نگه دارند یا برگه‌ی املای خودشان را تصحیح کنند، بیش فعالی داشتند.

من از شرکت در امتحاناتم خیلی می ترسیدم و هر چقدر هم که تلاش می کردم نمی توانستم فلسفه سطح بالا بخوانم و ممکن بود هر مقاله ای را با اشتباهات املایی تحویل استاد بدهم؛ تا زمانی که بچه دار شدم.

مهم نیست که چقدر تلاش کردم، زندگی مانند یک رشته بلایای کوچک به نظر می رسید. کیف بچه‌ها را که مرتب می‌کردم و بیرون می‌بردم، همیشه چیزی کم داشت: یا دستمال مرطوب، یا چسب زخم، یا پوشک.

مشکلات بیش فعالی در بزرگسالی در زمان مادر شدن

من ابتدا نتوانستم یک بچه و سپس نتوانستم دو بچه را در یک برنامه خواب ثابت نگه دارم. به جای اینکه برنامه خواب ثابت داشته باشند، اجازه می‌دادم هر وقت می‌خواستند بخوابند. خوشبختانه این برای ما کارساز بود.

زمانی که خوردن غذای جامد را شروع کردند، گاهی زمان غذا دادن به آن‌ها را فراموش می‌کردم و گریه‌های آنها مرا مبهوت می‌کرد. در نهایت، به یاد می‌آوردم، “اوه، بله، آن‌ها چیزی نخورده‌اند.”

بالاخره در مطب روانپزشکم به گریه افتادم. گفتم: “زندگی من خراب است و نمی توانم آن را درست کنم.”

او به صدای ناامیدی من گوش داد: لباس‌های نامرتب من، خانه ویران شده من، کلیدهای گم شده من، کم بودن دوستانم. و پرسید “آیا تا به حال برای ADHD غربالگری شده اید؟”

بیش فعالی در بزرگسالی

علائم ADHD طبق مجله ADDitude، شامل عدم توجه دقیق به جزئیات و انجام «اشتباهات از سر بی دقتی» است.

برای کسانی که با آن‌ها زندگی می‌کنند، به نظر می رسد وقتی با افراد مبتلا به ADHD صحبت می شود آن‌ها گوش نمی دهند، نمی توانند دستورالعمل ها را به خوبی دنبال کنند، در سازماندهی وظایف مشکل دارند، چیزهای ضروری را فراموش می‌کنند و به راحتی حواسشان پرت می شود.

من در یک پرسشنامه سوالات را برای دکترم پاسخ دادم. وقتی کارم تمام شد گریه ام گرفت. دکترم به آرامی به من گفت: “فکر می کنم شما بیش فعالی دارید.” بیشتر گریه کردم، چون ناگهان تمام مشکلات برایم معنا پیدا کرد.

کودکان و بزرگسالان مبتلا به اختلال کمبود توجه/بیش فعالی، اغلب هرگز یاد نمی گیرند که چگونه به درستی با دیگران تعامل داشته باشند. این نیاز به توجه، کنترل تکانه و مسئولیت دارد، چیزهایی که کودکان (و بزرگسالان) مبتلا به ADHD فاقد آن هستند: ما تمایل داریم بی توجه، تکانشگر و فراموشکار باشیم.

درک نشدن از سوی دیگران

به یاد آوردم زمانی که افراد دیگر ابراز همدردی می کردند یا سؤال می پرسیدند؟ چند بار حرف آن‌ها را قطع می‌کردم و این باعث مشکل در ارتباطم با آن‌ها می‌شد و باعث می‌شد که فکر کنم: چرا آن‌ها به من گوش نمی‌دهند؟ من چه اشتباهی کردم؟

دیگران همیشه برچسب‌های زشتی به من می‌چسبانند: تنبل، فضایی، خودمحور، دیوانه، فراری، عجیب و غریب.

یک بار یکی به من گفت: “البته دوست پیدا کردن برای تو سخت است. تو خیلی متفاوت هستی.”

من یک عمر را اینطور گذرانده بودم و متقاعد شده بودم که در من عمیقاً یک مشکل وجود دارد، چیزی غیرقابل اصلاح. فکر می‌کردم هرگز دوستان واقعی نخواهم داشت، دوستانی که در درازمدت بتوانم آن‌ها را حفظ کنم.

اما تشخیص ADHD در من، همه این‌ها را توضیح داد. از اینکه چرا دائماً آرامشم را از دست می دادم تا اینکه چرا همیشه احساس طرد شدن می کردم.

دکترم من را با داروی آدرال (Adderall) شروع کرد و با کمی تلاش از سوی من، همه چیز تغییر کرد. آدرال، یک داروی ترکیبی است که از چهار نمک آمفتامین تشکیل شده‌است. این دارو در درمان ADHD و حمله خواب به کار می‌رود.

در واقع این قرص، یک قرص جادویی نبود و به تنهایی قرار نبود تمام مشکلات من را حل کند. من خودم باید یاد می‌گرفتم که چیزهای مهم را به خاطر بسپارم، از مرتب کردن کیف لوازم ضروری برای بیرون گرفته تا تمیز کردن ماشینم. من هنوز به شدت با مشکلاتم در مهارت های اجتماعی مبارزه می کنم. اما من برای داشتن یک زندگی عادی به Adderall نیز متکی هستم.

علائم بیش فعالی در بزرگسالی

مردم تصورات غلط زیادی در مورد ADHD دارند. تنها چیزی که در مورد اختلال بیش فعالی در بزرگسالان وجود دارد، این است که من با دیگران متفاوت فکر می کنم. من به راحتی وسواس پیدا می کنم، به قلاب بافی کردن یا پختن غذا فکر می کنم، اما به همین راحتی هم آن‌ها را رها می کنم.

من در حالتی به نام “هایپرفوکوس (hyperfocus)” می افتم که در طی آن کل جهان گویا برای من از بین می رود. می‌توانم بنویسم یا بخوانم بدون اینکه بفهمم بچه‌هایم در سراسر اتاق به یکدیگر مشت می‌زنند. من آنقدر غرق می‌شوم که متوجه هیچ چیزی نمی شوم.

برای من سخت است که احساسات دیگران را متوجه شوم یا بفهمم که سخنان من به کسی صدمه زده است. گاهی اوقات مغز من مانند یک مرورگر با بیست تب باز به نظر می رسد.

اما حالا در حالی که دارم روی برخی چیزها برای تغییر آنها کار می کنم (مانند پیگیری مکان کلیدهایم برای گم نکردن آن‌ها)، اما روی درک و پذیرش خودم همانطور که هستم، هم کار می‌کنم.

باید بپذیرم در دنیایی که برای افرادی ساخته شده است که مغزشان به یک گونه کار می کند، مغز من به گونه ای دیگر کار می کند. من به خودم فضا می‌دهم و خودم را می‌پذیرم و دوستانم، اکنون دوستان خوبی دارم!، آن‌ها نیز به من فضا می‌دهند و مرا پذیرفته‌اند.

سخن آخر

 ما در این مطلب در رابطه با اختلال بیش فعالی یا کم توجهی در بزرگسالان صحبت کردیم و گفتیم که بهترین کار مراجعه به روانشناس و سپس مصرف دارو و کار کردن روی خود است.
امیدواریم این مطلب برای آن دسته از والدینی که اختلال بیش فعالی یا کم توجهی در بزرگسالان را تجربه می‌کنند، مفید باشد و از آن استفاده کنند تا هم خودشان زندگی بهتری داشته باشند و هم بهتر بتوانند به کودکان عزیز خود رسیدگی کنند.